p4
p4
نامی:دستاشو باز کرد*
بیین ما اینجا بهت آسیبی نمیرسونیم
ات:جدی؟
نامی:البته
ات پرید بغلم
ات:ممنون
میشه اینجا تا یه مدتی بمونم؟
نامی:البته شاید تا ابد اینجا موندی
ات:(لبخند)
یونگی:آفرین
نامی:یااا تو چیزی نگو
جین و کوک و تهیونگ:اینجا ما خبره
ات:وایسا ببینم شما ها چند نفرین؟
ته:شیش نفر
ات:اوکی معرفی نمیکنین خودتونو
جین:من کیم سوکجین هستم
کوک:من جئون جونگکوک هستم
ته:منم کیم تهیونگ هستم
ات:اوکی ترو صدا میکنم یونگی تورو صدا میکنم هوپی تورو صدا میکنیم کوکی تورو صدا میکنم جین تورو صدا میکنم ته تورو هم صدا میکنم نامی
همه جر ات:هعی ندیدیم یکی برامون لقب پیدا کنه کا اینم دیدیم
ات:میشه عمارتتون رو ببینم؟
همه:آره
از اتاق شکنجه رفتن بیرون *
ات:وااااییییییی از عمارت ما خیلی بزرگ ترههه
یونگی:وایسا مگه شما مافیایین؟
ات:آره مگه چطور
یونگی:هیچی
نامی:بریم داخل داره بارون میاد خیس خیس شدیم
همه:باشه
ات:یه چیزی من لباس ندارم
ات ویو*
همه رفته بودن توی اتاقاشون خداروشکر یکم یدم اتاق یونگی کودومه درو باز کردن دیدم لباس تنش نیست
ات:یا لباستو بپوش(چشاشو بست)
یونگی در اتاقو بست منو چسبوند با دیوار خیلی نزدیک بود که همه باهم اومدن توی اتاق یونگی سریع ازم جدا شد
ته:شماها داشتین چه غلطی میکردی
کوک:هیونگ ندیده بودم باکسی اینکار کنیااا
یونگی:ببندین چرا بدون در زدن اومدین داخل
ات خودم بهت لباس میدم
ات:باشه(خجالت)
جین:یااا خجالت نکش
ات:جین میشه بهت بگم هیونگ
جین:آره
ات:میشه که همتون بگم هیونگ
همه:آره
رو به یونگی
ات:هیونگ نمیخوایی لباس بهم بدی؟
یونگی:ها آره بسا بپوش
ات:باشه ولی نمیخوایین برین بیرون؟
همه:نه
ات:باشه
شروع کردم با لباس درآوردن که لباسرو پوشیدم
ات:هیونگ میشه یه شلوارک بهم بدی؟
یونگی:..
ات:یونگی
یونگی:..
ات یه مشت زد تو شکم ات
یونگی:آخخخخ
ات:وایی ببخشید نمیخواستم بزنم
یونگی:اشکال نداره شلوارک توی کمد بردار
ات:ها باشه
ته:ات بیا پایین یونگی الان میاد
ات:باشه
کوک:آخی چه کیوت شدی هودیه تا زانوته
ات رو بغل کرد*(من اصلا حسودی نمیکنم🗿🚬)
نامی:...
نامی:دستاشو باز کرد*
بیین ما اینجا بهت آسیبی نمیرسونیم
ات:جدی؟
نامی:البته
ات پرید بغلم
ات:ممنون
میشه اینجا تا یه مدتی بمونم؟
نامی:البته شاید تا ابد اینجا موندی
ات:(لبخند)
یونگی:آفرین
نامی:یااا تو چیزی نگو
جین و کوک و تهیونگ:اینجا ما خبره
ات:وایسا ببینم شما ها چند نفرین؟
ته:شیش نفر
ات:اوکی معرفی نمیکنین خودتونو
جین:من کیم سوکجین هستم
کوک:من جئون جونگکوک هستم
ته:منم کیم تهیونگ هستم
ات:اوکی ترو صدا میکنم یونگی تورو صدا میکنم هوپی تورو صدا میکنیم کوکی تورو صدا میکنم جین تورو صدا میکنم ته تورو هم صدا میکنم نامی
همه جر ات:هعی ندیدیم یکی برامون لقب پیدا کنه کا اینم دیدیم
ات:میشه عمارتتون رو ببینم؟
همه:آره
از اتاق شکنجه رفتن بیرون *
ات:وااااییییییی از عمارت ما خیلی بزرگ ترههه
یونگی:وایسا مگه شما مافیایین؟
ات:آره مگه چطور
یونگی:هیچی
نامی:بریم داخل داره بارون میاد خیس خیس شدیم
همه:باشه
ات:یه چیزی من لباس ندارم
ات ویو*
همه رفته بودن توی اتاقاشون خداروشکر یکم یدم اتاق یونگی کودومه درو باز کردن دیدم لباس تنش نیست
ات:یا لباستو بپوش(چشاشو بست)
یونگی در اتاقو بست منو چسبوند با دیوار خیلی نزدیک بود که همه باهم اومدن توی اتاق یونگی سریع ازم جدا شد
ته:شماها داشتین چه غلطی میکردی
کوک:هیونگ ندیده بودم باکسی اینکار کنیااا
یونگی:ببندین چرا بدون در زدن اومدین داخل
ات خودم بهت لباس میدم
ات:باشه(خجالت)
جین:یااا خجالت نکش
ات:جین میشه بهت بگم هیونگ
جین:آره
ات:میشه که همتون بگم هیونگ
همه:آره
رو به یونگی
ات:هیونگ نمیخوایی لباس بهم بدی؟
یونگی:ها آره بسا بپوش
ات:باشه ولی نمیخوایین برین بیرون؟
همه:نه
ات:باشه
شروع کردم با لباس درآوردن که لباسرو پوشیدم
ات:هیونگ میشه یه شلوارک بهم بدی؟
یونگی:..
ات:یونگی
یونگی:..
ات یه مشت زد تو شکم ات
یونگی:آخخخخ
ات:وایی ببخشید نمیخواستم بزنم
یونگی:اشکال نداره شلوارک توی کمد بردار
ات:ها باشه
ته:ات بیا پایین یونگی الان میاد
ات:باشه
کوک:آخی چه کیوت شدی هودیه تا زانوته
ات رو بغل کرد*(من اصلا حسودی نمیکنم🗿🚬)
نامی:...
۳.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.