part . 6
فردا همه ی اعضای خانواده ی کانگ چمدون بسته دم در منتظر رسیدن تاکسیه فرودگاه بودن
درسته که ماشین داشتن ولی با تاکسی رفتم بهتر از این بود که ماشین مدتها تو پارکینگ سرباز فرودگاه آفتاب بخوره
بعد از رد شدن از گیت و تحویل بار و....
دوباره گوشیه لورین زنگ خورد
لوریننگاهی به قیافه ی اعصبانیه لورن انداخت و خنده ی کوتاهی کرد به دلیل اینکه از صبح که راه افتاده بودن تا همین الان تلفنش با زنگ افراد مختلف ترور شده
بود با دیدن اسم کسی که در حال تماس لبخندش و خورد و جواب داد
یونجون : سلام لورین ، اطلاعات و برات ایمیل کردم
درست مثل همیشه بعد از پخش شدن صدای ضبط شده ی یونجون تماس قطع شد
این روش کار مزخرف باند بود
لورین سری تکون داد و دوباره به ادامه ی راهش پرداخت تا زودتر سوار هواپیما بشن
.
.
.
سئول_کره
ساعت پنج و نیم بود و این به این معنی بود که تا نیم ساعت دیگه تمام ساختمان دیور خالی از سکنه میشد
جونکوک آخرین اطلاعات سهامدار هاشو هموارد سیستم کرد و از رو صندلی بلند شد
کتش و از چوب لباسیه گوشه ی اتاق برداشت و بعد از پوشیدنش از اتاق بیرون زد
سمت آسانسور رفت و تو در براقش صورت خودش و نگاه کرد و بعد از مدتی پوزخند ی زد
وارد آسانسور شد و دکمه ی طبقه ی منفیه سه رو فشورد
گوشیشو از جیبش درآورد و با شماره ی مورد نظرش تماس گرفت
جونکوک : من دارم میام سیستم آسانسور رو اوکی کن
با لحن سرد و جدیش گفت
و بعد از رسیدن به طبقه ی منفیه سه از آسانسور اومد بیرون و به سمت اسانسور دومی که تو پارکینگ قرار داشت رفت
بعد از سوار شدن تو آسانسور دوم
ناگهان دریچه ی کوچیکی باز شد و دکمه ی قرمز رنگی مشخص شد
بی معطلی دکمه رو فشرد و منتظر موند
درسته که ماشین داشتن ولی با تاکسی رفتم بهتر از این بود که ماشین مدتها تو پارکینگ سرباز فرودگاه آفتاب بخوره
بعد از رد شدن از گیت و تحویل بار و....
دوباره گوشیه لورین زنگ خورد
لوریننگاهی به قیافه ی اعصبانیه لورن انداخت و خنده ی کوتاهی کرد به دلیل اینکه از صبح که راه افتاده بودن تا همین الان تلفنش با زنگ افراد مختلف ترور شده
بود با دیدن اسم کسی که در حال تماس لبخندش و خورد و جواب داد
یونجون : سلام لورین ، اطلاعات و برات ایمیل کردم
درست مثل همیشه بعد از پخش شدن صدای ضبط شده ی یونجون تماس قطع شد
این روش کار مزخرف باند بود
لورین سری تکون داد و دوباره به ادامه ی راهش پرداخت تا زودتر سوار هواپیما بشن
.
.
.
سئول_کره
ساعت پنج و نیم بود و این به این معنی بود که تا نیم ساعت دیگه تمام ساختمان دیور خالی از سکنه میشد
جونکوک آخرین اطلاعات سهامدار هاشو هموارد سیستم کرد و از رو صندلی بلند شد
کتش و از چوب لباسیه گوشه ی اتاق برداشت و بعد از پوشیدنش از اتاق بیرون زد
سمت آسانسور رفت و تو در براقش صورت خودش و نگاه کرد و بعد از مدتی پوزخند ی زد
وارد آسانسور شد و دکمه ی طبقه ی منفیه سه رو فشورد
گوشیشو از جیبش درآورد و با شماره ی مورد نظرش تماس گرفت
جونکوک : من دارم میام سیستم آسانسور رو اوکی کن
با لحن سرد و جدیش گفت
و بعد از رسیدن به طبقه ی منفیه سه از آسانسور اومد بیرون و به سمت اسانسور دومی که تو پارکینگ قرار داشت رفت
بعد از سوار شدن تو آسانسور دوم
ناگهان دریچه ی کوچیکی باز شد و دکمه ی قرمز رنگی مشخص شد
بی معطلی دکمه رو فشرد و منتظر موند
۸.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.