پارت هفتم.
پارت هفتم.
جونگ کوک: مگه تو کی هستی؟ هوم؟
سارا: ت تو تو تو اینجا چیکار میکنی....
جونگ کوک: ببین چرا همش به من میگی تو،،،، دیگه نبینم بهم بگی تو.... باید صدام کنی رئیس......... حالا جواب منو ندادی کی هستی، مال کجایی.....
سارا: بهتره بهش بگم... بهتره همه چیو بهش بگم.......
خب من اهل کشور ایرانم..... وقتی تو ایران بودیم، پدرم خیلی ثروتمند بود، یکی از تاجرای بزرگ و معروف ایرانی..... ولی وقتی اومدیم المان پدرم ورشکست شد و واسه همین بعد اوضاع مالی خوبی نداشتیم.... من سارایی بودم که از شیرمرغ تا جون ادمیزاد برام فراهم بود، ولی کارم به دست فروشی و در اخر به اینجا رسید..... زبون کره ای هم چون با پدرم به سفرهای زیادی میرفتم واسه همین یاد گرفتم......... هی.... کو اون سارا...... الان کسی شدم که دارم زیر حرف زور میرم......... شما ها خیلی بی رحمین....... و همینطور هم اینو بدونید همیشه اوضاع اینطور نمیمونه.... من لو میدم، من لوتون میدم.... همه چی تغییر میکنه..... به زودی.....
جونگ کوک: داستان زندگیت خوب بود..... خب ولی به هرحال تو الان اون سارای دختر تاجر نیستی.... پس بهتره به این زندگی جدیدت عادت کنی............ لباسام حواست باشه لکه ای نشه...... خوب بشو...
سارا: یاااا تو تو.....
جونگ کوک: تو چی؟
سارا: بهتره هیچی نگم... بعد ممکنه بدتر بشه......
جونگ کوک: ها چته جیمین..... اره فکرامو کردم..... چندتا برده المانی دیگه دارم، ولی با قیمت خیلی بالا میفروشم......
سارا: قبل از اینکه پسره بره تلفنش زنگ خورد..... خیلی کنجکاو بودم، میخواستم بفهمم چی میگن....... وا خدای من، ینی میخوان اون چندتا دختر که همراه من بودن بدن به یکی دیگه...... اینا خیلی عوضین.......
جونگ کوک: باشه خدافظ، فردا عصر بیا ببرشون..........
سارا: تو خیلی ادم عوضی هستی... اخه چطور میتونی اینقد بی رحم باشی..... اون دخترا انسان هستن......... چطورم میتونی اینقد راحت حرف از فروش انسان بزنی.........
جونگ کوک: از کجا میدونی تو جز اون دخترا نیستی؟...... سریع لباساروو بشور......
سارا: چ چی........ بعد از رفتنش نشستم و یه دل سیر گریه کردم، گریه کردم گریه کردم و گریه کردم، خیلی هم گریه کردم............. سریع لباسارو شستم و رو بند اویزون کردم.....
الیزابت: تموم شد سارا؟ وای خدا چرا چشمات قرمز شده؟ گریه کردی؟ چرا......
سارا:...................
جونگ کوک: مگه تو کی هستی؟ هوم؟
سارا: ت تو تو تو اینجا چیکار میکنی....
جونگ کوک: ببین چرا همش به من میگی تو،،،، دیگه نبینم بهم بگی تو.... باید صدام کنی رئیس......... حالا جواب منو ندادی کی هستی، مال کجایی.....
سارا: بهتره بهش بگم... بهتره همه چیو بهش بگم.......
خب من اهل کشور ایرانم..... وقتی تو ایران بودیم، پدرم خیلی ثروتمند بود، یکی از تاجرای بزرگ و معروف ایرانی..... ولی وقتی اومدیم المان پدرم ورشکست شد و واسه همین بعد اوضاع مالی خوبی نداشتیم.... من سارایی بودم که از شیرمرغ تا جون ادمیزاد برام فراهم بود، ولی کارم به دست فروشی و در اخر به اینجا رسید..... زبون کره ای هم چون با پدرم به سفرهای زیادی میرفتم واسه همین یاد گرفتم......... هی.... کو اون سارا...... الان کسی شدم که دارم زیر حرف زور میرم......... شما ها خیلی بی رحمین....... و همینطور هم اینو بدونید همیشه اوضاع اینطور نمیمونه.... من لو میدم، من لوتون میدم.... همه چی تغییر میکنه..... به زودی.....
جونگ کوک: داستان زندگیت خوب بود..... خب ولی به هرحال تو الان اون سارای دختر تاجر نیستی.... پس بهتره به این زندگی جدیدت عادت کنی............ لباسام حواست باشه لکه ای نشه...... خوب بشو...
سارا: یاااا تو تو.....
جونگ کوک: تو چی؟
سارا: بهتره هیچی نگم... بعد ممکنه بدتر بشه......
جونگ کوک: ها چته جیمین..... اره فکرامو کردم..... چندتا برده المانی دیگه دارم، ولی با قیمت خیلی بالا میفروشم......
سارا: قبل از اینکه پسره بره تلفنش زنگ خورد..... خیلی کنجکاو بودم، میخواستم بفهمم چی میگن....... وا خدای من، ینی میخوان اون چندتا دختر که همراه من بودن بدن به یکی دیگه...... اینا خیلی عوضین.......
جونگ کوک: باشه خدافظ، فردا عصر بیا ببرشون..........
سارا: تو خیلی ادم عوضی هستی... اخه چطور میتونی اینقد بی رحم باشی..... اون دخترا انسان هستن......... چطورم میتونی اینقد راحت حرف از فروش انسان بزنی.........
جونگ کوک: از کجا میدونی تو جز اون دخترا نیستی؟...... سریع لباساروو بشور......
سارا: چ چی........ بعد از رفتنش نشستم و یه دل سیر گریه کردم، گریه کردم گریه کردم و گریه کردم، خیلی هم گریه کردم............. سریع لباسارو شستم و رو بند اویزون کردم.....
الیزابت: تموم شد سارا؟ وای خدا چرا چشمات قرمز شده؟ گریه کردی؟ چرا......
سارا:...................
۵۴.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.