پارت ۳

خلاصه رسیدم و ماشینمو پارک کردم و رفتم طرف در زود بازش کردم و دیدم روبه روم اسانسوره داشت بسته میشد که سریع رفتم و باز شد و رفتم تو رو به اون چند تا مردی که تو آسانسور بود کردم و گفتم
+ببخشید واقعا دیرم شد(سرش پایین بود)
_اشکال نداره تازه اومدی
+(سرشو میگیره بالا)ب..
دستمو گذاشتم جلو دهنم کم مونده بود جیغ بزنم اون کوک بود کوک خودم همون که بخاطرش این همه مسیر اومده بودم کره فک م قفل کرده بود نمیتونستم حرف بزنم که اروم گفت
_خانم در خیلی وقته باز شده
+آقا شما بدله جونگکوکی؟
_خانم چی میگین بفرمایین آسانسور درش بازشده
+شما بدلشین؟
_نه من جونگکوکم جئون جونگکوک حالا هم کلی کار دارم یکساعته داری نگام می کنی برو اونور
+هه
سریع رفت بیرون اشکش در اومده بود هیچوقت فکر نمی‌کرد کسی که هر ثانیه بهش فکر می کرد در دیوار اول اینجوری باهاش حرف بزنه همه ی ذوقش به باد رفته بود از یه خانم آدرس اون مرد دیروزیه رو پرسید و رفت همونجا.