فیک تهیونگ (آخرین دیدار) p44

بعد از تقریبا سه ساعت گشتن که البته نصف مغازه توسط تهیونگ خالی شده بود برگشتیم خونه
دم در ایستادیم که تهیونگ گفت
ته. ا/ت میگما اینا رو من بزارم تو بعد بریم رستوران
ا/ت. بخش دوم حرفت اوکی ولی..
یه نگاه به عقب ماشین انداختم
ا/ت. ولی مطمئنی اینا رو خودت میتونی تنهایی ببری
ته. بلههههه
ا/ت. هوی وحشی چته چرا داد میزنی گم شو ببر
ته. باشه اما من یه چیزی رو خوب فهمیدم
ا/ت. چیو
ته. از کلمه هوی وحشی توسط تو و جونگ کوک خیلی استفاده میشه
ا/ت. عافرین حالا اینم جایزت به خاطر کشف بزرگت
و انگشت وسطم رو دو دستی تقدیمش کردم که بادیدن این کارم سریع از ماشین پیاده شد و خرید ها رو گذاشت خونه(عکس خریدا رو بزارم عایا)
و دوباره نشست و ماشین رو به سمت رستوران هدایت کرد که بعد تقریبا نیم ساعت رسیدیم
ته. پیاده شو
ا/ت. اگه نمیگفتی همینجا میموندمااا
تهیونگ سری به معنای تاسف تکون داد و از ماشین پیاده شد منم پشت سرش وارد رستوران شدم که دستمو گرفت و پشت سرش منو برد نشوند رو یه صندلی و خودشم نشست روبه روم
ته. چی میقولی
ا/ت. از اونجایی که این اولین قرارمونه میخوام به جای یدونه یه منو درست کنم
ته. از اونجایی که من غذا های فرانسوی رو بیشتر میشناسم ولی باشه بفرمایید
سری تکون دادم و با سرعت گفتم
ا/ت. به عنوان پیش غذا فلامیش به عنوان غذای اصلی بف بورگینیون سالاد هم اممممم اهان سالاد نیسو‌آز و دسر هم سوفله‌ شکلات
و بعد با لبخند رضایت مندی به تهیونگی که با شک بهم خیره شده بود نگاه کردم

و منی که واسه خوب شدن فیک همه ی اینا رو از اینترنت برداشتم:////