P2 فیک ازدواج اجباری
ویو ا.ت
رفتیم خرید کلی خرید کردیم برای فردا ولی چرا چرا من من میخواستم با کسی در اینده ازدواج کنم که دوسش دارم ولی الان ازدواج اجباری اههههه بدم میاد از خودممممم پسره خیلی رو مخمه رسیدیم خونه
+ا.ت کوک برید توی اتاق و حرف بزنید
کوک:چشم
ا.ت:چشم مادر جون
رفتیم توی اتاق
ا.ت:خب کارت چیه
کوک:ما....
گوشی ا.ت زنگ خورد امدم که جواب بدم که کوک از دستم کشیدش و جواب داد
کای:هایییی سلام ا.ت خوبیییی(شنگول)
کوک: بفرمایید(جدی)
کای: ببخشید اشباه زنگ زدم
کوک:نه اتفاقا درست زنگ زدین(با عصبانیت)
کای: ببخشید با ا.ت کار دارم
کوک:ا.ت دیگه باتو کاری نداره من شوهرشم اگه فقط اگه یکبار دیگه به زنم زنگ بزنی زندت نمیزارم
کای قطع کرد
(بچه ها کای دوست پسر ا.ت هست)
ا.ت:عهههه عوضی چه گوهی میخوری
کوک:این کدوم خری بود(باداد)
ا.ت:به تو چه
کوک:ببین دیگه قرار نیست گوشی داشته باشی
ا.ت:برو گمشو بابااااااا
کوک:عههه که اینطور
ا.ت:ارهههه حاجی
کوک رو ا.ت خیمه میزنه
ا.ت:برو اونور عوضی
مادر بزرگ ا.ت درو باز می کنه و..... میبینه
+خببب فعلا چیزی نمیگم بیاین شام
کوک:چشم
ا.ت: چشم
رفتیم پایین...........
رفتیم خرید کلی خرید کردیم برای فردا ولی چرا چرا من من میخواستم با کسی در اینده ازدواج کنم که دوسش دارم ولی الان ازدواج اجباری اههههه بدم میاد از خودممممم پسره خیلی رو مخمه رسیدیم خونه
+ا.ت کوک برید توی اتاق و حرف بزنید
کوک:چشم
ا.ت:چشم مادر جون
رفتیم توی اتاق
ا.ت:خب کارت چیه
کوک:ما....
گوشی ا.ت زنگ خورد امدم که جواب بدم که کوک از دستم کشیدش و جواب داد
کای:هایییی سلام ا.ت خوبیییی(شنگول)
کوک: بفرمایید(جدی)
کای: ببخشید اشباه زنگ زدم
کوک:نه اتفاقا درست زنگ زدین(با عصبانیت)
کای: ببخشید با ا.ت کار دارم
کوک:ا.ت دیگه باتو کاری نداره من شوهرشم اگه فقط اگه یکبار دیگه به زنم زنگ بزنی زندت نمیزارم
کای قطع کرد
(بچه ها کای دوست پسر ا.ت هست)
ا.ت:عهههه عوضی چه گوهی میخوری
کوک:این کدوم خری بود(باداد)
ا.ت:به تو چه
کوک:ببین دیگه قرار نیست گوشی داشته باشی
ا.ت:برو گمشو بابااااااا
کوک:عههه که اینطور
ا.ت:ارهههه حاجی
کوک رو ا.ت خیمه میزنه
ا.ت:برو اونور عوضی
مادر بزرگ ا.ت درو باز می کنه و..... میبینه
+خببب فعلا چیزی نمیگم بیاین شام
کوک:چشم
ا.ت: چشم
رفتیم پایین...........
۸.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.