عشق مافیایی(جونگ کوک و ماریان)(p9)
*فلش بک وقتی رسیدن خونه*
+خب اینجا فقط یه اتاق داره تو رو کاناپه بخواب
-چرا اونوقت
+چون من میگم دیه هم حرف نزن
دیگه هیچی نگفت فکر کردم بیخیال شده برای همین رفتم تو اتاق و لباسام رو عوض کردم (گذاشتم) و خودمو پرت کردم رو تخت چشمام رو بستم که صدای در اومد فهمید جونگ کوکه با چشمای بسته گفتم
+چیه
-......
+چرا هیچی نمیگی
_.......
بعدش حس کردم تخت بالا پایین شد چشمام رو باز کردم جونگ کوک نبود برگشتم دیدم آقا کنار من دراز کشیده
+جییییغغ
_چته وحشی گوشم کر شد
+مرض از اتاق برو بیرون
_نمیرم
+گفتم برو
_هیششششش ساکت شو میخوام بخوابم
+ساکت نشم میخوای چیکار
_کارای بد(با صدای بم)
راستش وقتی اینو گفت ازش ترسیدم و بیخیالش شدم پشتمو کردم بهش و خوابیدم
صبح ساعت 10
از خواب با احساس خفگی بیدار شدم دیدم جونگ کوک دستش رو انداخته روم لعنتی خیلی سنگین بود هرکار کردم نتونستم دستشو بردارم هرچی هم صداش میزدم بیدار نمیشد آخرش یه جیغ کشیدم که بدبخت پرید هوا
_چیه چی شده کی حمله کرده
+خفه شو داشتی خفم میکری
_خیلی گاوی
+به تو رفتم
_😐
رفتم به دست صورتم یه آب زدم و رفتم صبحونه درست کردم که آقا بعد 30 دقیقه تشریف اوردن
جونگ کوک ویو
از خواب با صدای جیغ یه نفر بیدار شدم دیدم ماریان بود (مکالمه) بعد از اینکه رفت بیرون رفتم یه دوش 20مینی گرفتم و اومدم بیرون خودمو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم رفتم پایین دیدم ماریان داره صبحونه درست میکنه
_داری چی درست میکنی
+چه عجب اومدی میموندی فردا میومدی
_میگم چی داری درست میکنی
+پنکیک
_واقعا(ذوق)
+آره دوست داری
_خیلی
+باشه برو بشین تا برات بیارم
رفتم نشستم سر میز چند دققه بعد ماریان اومد غذامونو خوردیم و رفتیم نشستیم رو کاناپه
_میگم نظرت چیه فیلم ببینیم
+خوبه تو فیلم انتخاب کن منم میرم خوراکی بیارم
+خب اینجا فقط یه اتاق داره تو رو کاناپه بخواب
-چرا اونوقت
+چون من میگم دیه هم حرف نزن
دیگه هیچی نگفت فکر کردم بیخیال شده برای همین رفتم تو اتاق و لباسام رو عوض کردم (گذاشتم) و خودمو پرت کردم رو تخت چشمام رو بستم که صدای در اومد فهمید جونگ کوکه با چشمای بسته گفتم
+چیه
-......
+چرا هیچی نمیگی
_.......
بعدش حس کردم تخت بالا پایین شد چشمام رو باز کردم جونگ کوک نبود برگشتم دیدم آقا کنار من دراز کشیده
+جییییغغ
_چته وحشی گوشم کر شد
+مرض از اتاق برو بیرون
_نمیرم
+گفتم برو
_هیششششش ساکت شو میخوام بخوابم
+ساکت نشم میخوای چیکار
_کارای بد(با صدای بم)
راستش وقتی اینو گفت ازش ترسیدم و بیخیالش شدم پشتمو کردم بهش و خوابیدم
صبح ساعت 10
از خواب با احساس خفگی بیدار شدم دیدم جونگ کوک دستش رو انداخته روم لعنتی خیلی سنگین بود هرکار کردم نتونستم دستشو بردارم هرچی هم صداش میزدم بیدار نمیشد آخرش یه جیغ کشیدم که بدبخت پرید هوا
_چیه چی شده کی حمله کرده
+خفه شو داشتی خفم میکری
_خیلی گاوی
+به تو رفتم
_😐
رفتم به دست صورتم یه آب زدم و رفتم صبحونه درست کردم که آقا بعد 30 دقیقه تشریف اوردن
جونگ کوک ویو
از خواب با صدای جیغ یه نفر بیدار شدم دیدم ماریان بود (مکالمه) بعد از اینکه رفت بیرون رفتم یه دوش 20مینی گرفتم و اومدم بیرون خودمو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم رفتم پایین دیدم ماریان داره صبحونه درست میکنه
_داری چی درست میکنی
+چه عجب اومدی میموندی فردا میومدی
_میگم چی داری درست میکنی
+پنکیک
_واقعا(ذوق)
+آره دوست داری
_خیلی
+باشه برو بشین تا برات بیارم
رفتم نشستم سر میز چند دققه بعد ماریان اومد غذامونو خوردیم و رفتیم نشستیم رو کاناپه
_میگم نظرت چیه فیلم ببینیم
+خوبه تو فیلم انتخاب کن منم میرم خوراکی بیارم
۸.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.