فیک تهیونگ ادامه پارت ۴۵
از زبان ا/ت
من چقدر بدبختم خیسه آب بودم..بدو بدو رفتم ازشون که دور شدم یه خانمه رو دیدم آروم بهش گفتم : ببخشید سرویس بهداشتی کجاست ؟
گفت : یکم جلوتر
رفتم تا رسیدم همین که میخواستم برم تو صدایی از پشتم اومد صدای یه مرد...
برگشتم..یه پسر که تقریبا ۲۵ ساله میشد
گفت : خانم...چی باید صداتون بزنم
گفتم : ببخشید شما ؟
نیشخند زد و گفت : تو منو نمیشناسی اما..اون دوست پسر عوضیت حتما میشناسه
چند نفر اومدن دستام رو گرفتن و یه چیزی گذاشتن جلوی دهنم که بعده چند ثانیه تقلا کردن کلا بی جون شدم و بیهوش....
از زبان نویسنده
تهیونگ رفت دنباله ا/ت اما وقتی رسید از ا/ت خبری نبود همه جا رو گشت اما نبود
بعده چند دقیقه جونگ کوک با سرعت خودش رو به تهیونگ رسوند مینجا دیده بود که ا/ت رو دزدیدن..جونگ کوک هم به تهیونگ گفت..رفتن باهم دوربین های مداربسته رو چک کردن که تهیونگ متوجه شد کاره کیه...نامجون همونی که چند ساله مثل سایه دنبال خانواده تهیونگه ایندفعه هم میخواست با عشقش تهدیدش کنه
تهیونگ همه نگهبان هاشون رو جمع کرد جیمین و کوک و جین هم از نگهبان های خودشون استفاده کردن آنسا که خیلی نگران بود گفت : ببینید اگه بازم به نگهبان یا ماشین نیاز داشتید من هستم
جین گفت : آنسا الان شرایط خطرناکیه
به تهیونگ نگاه کرد و گفت : از مادره تهیونگ هم هیچ کاری بعید نیست بهتره تو مینجا امشب عمارت شما بمونید تا بهتر ازتون محافظت بشه
آنسا حرفش رو تایید کرد و با مینجا رفتن عمارت باباش
در همین حین نامجون زنگ زد اما برای تهیونگ یه شماره ناشناس بود
همین که جواب داد نامجون گفت : سلام تهیونگ.. حالت چطوره؟
تهیونگ گفت : ببند دهنت رو عوضی
با خنده ادامه داد و گفت : عشقت الان پیشه منه دست از پا خطا کنی..نمیدونم دیگه قراره چه بلایی سرش بیاد 😏
تهیونگ گفت : یه تاره مو از سره ا/ت کم بشه زنده زنده دفنت میکنم مرتیکه عوضی
دوباره خندید و گفت : حرص نخور بابا من فعلا با این خوشگله کاری ندارم..اما فعلا
بعده چند دقیقه مکث گفت : به این آدرسی که میفرستم بیا..کیم تهیونگ
از زبان ا/ت
وقتی به هوش اومد توی یه اتاق یه گوشه افتاده بودم وقتی دیدم واضح شد بلند شدم سره پا.. اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم..با یادآوری که چیا شد فهمیدم چرا اینجام
در باز شد همون پسره بود با ۲تا آقای غول پیکر اومد سمتم من عقب رفتم یه قدم
من چقدر بدبختم خیسه آب بودم..بدو بدو رفتم ازشون که دور شدم یه خانمه رو دیدم آروم بهش گفتم : ببخشید سرویس بهداشتی کجاست ؟
گفت : یکم جلوتر
رفتم تا رسیدم همین که میخواستم برم تو صدایی از پشتم اومد صدای یه مرد...
برگشتم..یه پسر که تقریبا ۲۵ ساله میشد
گفت : خانم...چی باید صداتون بزنم
گفتم : ببخشید شما ؟
نیشخند زد و گفت : تو منو نمیشناسی اما..اون دوست پسر عوضیت حتما میشناسه
چند نفر اومدن دستام رو گرفتن و یه چیزی گذاشتن جلوی دهنم که بعده چند ثانیه تقلا کردن کلا بی جون شدم و بیهوش....
از زبان نویسنده
تهیونگ رفت دنباله ا/ت اما وقتی رسید از ا/ت خبری نبود همه جا رو گشت اما نبود
بعده چند دقیقه جونگ کوک با سرعت خودش رو به تهیونگ رسوند مینجا دیده بود که ا/ت رو دزدیدن..جونگ کوک هم به تهیونگ گفت..رفتن باهم دوربین های مداربسته رو چک کردن که تهیونگ متوجه شد کاره کیه...نامجون همونی که چند ساله مثل سایه دنبال خانواده تهیونگه ایندفعه هم میخواست با عشقش تهدیدش کنه
تهیونگ همه نگهبان هاشون رو جمع کرد جیمین و کوک و جین هم از نگهبان های خودشون استفاده کردن آنسا که خیلی نگران بود گفت : ببینید اگه بازم به نگهبان یا ماشین نیاز داشتید من هستم
جین گفت : آنسا الان شرایط خطرناکیه
به تهیونگ نگاه کرد و گفت : از مادره تهیونگ هم هیچ کاری بعید نیست بهتره تو مینجا امشب عمارت شما بمونید تا بهتر ازتون محافظت بشه
آنسا حرفش رو تایید کرد و با مینجا رفتن عمارت باباش
در همین حین نامجون زنگ زد اما برای تهیونگ یه شماره ناشناس بود
همین که جواب داد نامجون گفت : سلام تهیونگ.. حالت چطوره؟
تهیونگ گفت : ببند دهنت رو عوضی
با خنده ادامه داد و گفت : عشقت الان پیشه منه دست از پا خطا کنی..نمیدونم دیگه قراره چه بلایی سرش بیاد 😏
تهیونگ گفت : یه تاره مو از سره ا/ت کم بشه زنده زنده دفنت میکنم مرتیکه عوضی
دوباره خندید و گفت : حرص نخور بابا من فعلا با این خوشگله کاری ندارم..اما فعلا
بعده چند دقیقه مکث گفت : به این آدرسی که میفرستم بیا..کیم تهیونگ
از زبان ا/ت
وقتی به هوش اومد توی یه اتاق یه گوشه افتاده بودم وقتی دیدم واضح شد بلند شدم سره پا.. اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم..با یادآوری که چیا شد فهمیدم چرا اینجام
در باز شد همون پسره بود با ۲تا آقای غول پیکر اومد سمتم من عقب رفتم یه قدم
۹۸.۲k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.