هتل ماه🌙🏨
هتل ماه🌙🏨
part:²
سال ۲۰۲۴
جیهوپ:من الان چجوری این رو باور کنم آقای لی!
آقای لی:به هر حال تو ۱۸ سال از عمرت رو اینجا گذروندی،الان هم باید جواب کمکی که بهت کردم رو بدی!
جیهوپ:الان میگید که من باید از شغلم دست بکشم و بیام مهماندار هتل بشم؟
آقای لی:آره چرا که نه
جیهوپ:اما من الان یه پزشک معروفم،بعدشم هيچکس تو این هتل نمیاد من مهماندار کی بشم؟
آقای لی:مأمون زیاد میاد این تویی که نمیتونی درست ببینی!
جیهوپ:پس چرا همه ی اتاق هامون خالیه
آقای لی:خودت میدونی هتل ما به هتل عادی نیست شب ها تبدیل به بزرگترین برج میشه،ولی روز ها کوچیک ترین هتل
جیهوپ:آره ولی خب اون برجِ چه ربطی به مهمان های هتل داره؟
آقای لی:خب مهمان های این هتل هم همونقدر خاص ان،باید توانایی داشته باشی تا ببینیشون!
جیهوپ:ها؟
آقای لی رفت سمت هوسوک
یه فوت محکم کرد تو چشم هوسوک
جیهوپ:یاااا...داری چیکار میکنی؟
آقای لی:از این به بعد میتونی مهمون های این هتل رو ببینی
جیهوپ:چی میگی بابا
جیهوپ از دفتر آقای لی رفت بیرون که وحشت کرد
جیغی بلند زد
اونا کی بودن؟
چرا اون شکلی بودن؟
چرا اینقدر رنگ پوستشون سفید بود!
آقای لی اومد پیشش
آقای لی:دیدی گفتم دیدت به دنیا عوض میشه،این هتل...هتله انسان های مرده است به عبارتی روح ها!
همین جمله کافی بود که هوسوک غش کنه
آقای لی:نچ نچ پسره ی ترسو رو ببین
تلفن اش رو ورداشت و شماره آقای کیم رو گرفت
آقای کیم:بله بفرمایید
آقای لی:این پسره قضیه رو فهمید،غش کرده بیا ببرش
آقای کیم:چشم قربان
۳ ساعت بعد
با صدای هم زدن چیزی بیدار شدم
سرم رو چرخوندم
دیدم آقای کیم بالا سرمه
جیهوپ:آقای کیم چه بلایی سر من اومده
آقای کیم:هیچی فقط یکم دیدت نسبت به دنیا عوض شده
جیهوپ:من میتونم روح ها رو ببینم؟
آقای کیم:آره...ولی نه اونجوری که فکر میکنی؟
جیهوپ:آقای کیم تروخدا همه چی رو به من توضیح بدید(گریه الکی)
آقای کیم:خب میدونی که کسایی که میمیرن جسم شون روی زمین میمونه و روح شون از جسم جدا میشه
جیهوپ:اوهوم
آقای کیم:خب روح اونا چند وقت تو هتل ما به عنوان مهمان میمونه و بعدش از پل مرگ و زندگی رد میشه و میرن اون دنیا
جیهوپ:چرا اینقدر ترسناک ان
آقای کیم:چون هنوز تمیز نشدن و تازه از جسم شون جدا شدن
جیهوپ:یعنی بعدش قیافه های خوبی میگیرن؟
آقای کیم:آره
ادامه دارد.....
part:²
سال ۲۰۲۴
جیهوپ:من الان چجوری این رو باور کنم آقای لی!
آقای لی:به هر حال تو ۱۸ سال از عمرت رو اینجا گذروندی،الان هم باید جواب کمکی که بهت کردم رو بدی!
جیهوپ:الان میگید که من باید از شغلم دست بکشم و بیام مهماندار هتل بشم؟
آقای لی:آره چرا که نه
جیهوپ:اما من الان یه پزشک معروفم،بعدشم هيچکس تو این هتل نمیاد من مهماندار کی بشم؟
آقای لی:مأمون زیاد میاد این تویی که نمیتونی درست ببینی!
جیهوپ:پس چرا همه ی اتاق هامون خالیه
آقای لی:خودت میدونی هتل ما به هتل عادی نیست شب ها تبدیل به بزرگترین برج میشه،ولی روز ها کوچیک ترین هتل
جیهوپ:آره ولی خب اون برجِ چه ربطی به مهمان های هتل داره؟
آقای لی:خب مهمان های این هتل هم همونقدر خاص ان،باید توانایی داشته باشی تا ببینیشون!
جیهوپ:ها؟
آقای لی رفت سمت هوسوک
یه فوت محکم کرد تو چشم هوسوک
جیهوپ:یاااا...داری چیکار میکنی؟
آقای لی:از این به بعد میتونی مهمون های این هتل رو ببینی
جیهوپ:چی میگی بابا
جیهوپ از دفتر آقای لی رفت بیرون که وحشت کرد
جیغی بلند زد
اونا کی بودن؟
چرا اون شکلی بودن؟
چرا اینقدر رنگ پوستشون سفید بود!
آقای لی اومد پیشش
آقای لی:دیدی گفتم دیدت به دنیا عوض میشه،این هتل...هتله انسان های مرده است به عبارتی روح ها!
همین جمله کافی بود که هوسوک غش کنه
آقای لی:نچ نچ پسره ی ترسو رو ببین
تلفن اش رو ورداشت و شماره آقای کیم رو گرفت
آقای کیم:بله بفرمایید
آقای لی:این پسره قضیه رو فهمید،غش کرده بیا ببرش
آقای کیم:چشم قربان
۳ ساعت بعد
با صدای هم زدن چیزی بیدار شدم
سرم رو چرخوندم
دیدم آقای کیم بالا سرمه
جیهوپ:آقای کیم چه بلایی سر من اومده
آقای کیم:هیچی فقط یکم دیدت نسبت به دنیا عوض شده
جیهوپ:من میتونم روح ها رو ببینم؟
آقای کیم:آره...ولی نه اونجوری که فکر میکنی؟
جیهوپ:آقای کیم تروخدا همه چی رو به من توضیح بدید(گریه الکی)
آقای کیم:خب میدونی که کسایی که میمیرن جسم شون روی زمین میمونه و روح شون از جسم جدا میشه
جیهوپ:اوهوم
آقای کیم:خب روح اونا چند وقت تو هتل ما به عنوان مهمان میمونه و بعدش از پل مرگ و زندگی رد میشه و میرن اون دنیا
جیهوپ:چرا اینقدر ترسناک ان
آقای کیم:چون هنوز تمیز نشدن و تازه از جسم شون جدا شدن
جیهوپ:یعنی بعدش قیافه های خوبی میگیرن؟
آقای کیم:آره
ادامه دارد.....
۷.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.