part 2۳✨️
part_2۳✨️
پارت های قبلی تو پیجزیر
@angtemis_f27
تهیونگبعد از اینکه لباس هاش رو عوض کرده بود تصمیم گرفته بود سری به لیندا بزنه و از احوالش با خبر شه
پشت در اتاق ایستاده بود و می خواست در بزنه که با شنیدن صدای داد لیندا یک متر به عقب پرید
هه رین : دارم روانی میشمممممممممم
با عجله و بدون در زدن در اتاق رو باز کرد
و با هه رینی مواجه شد که طاق باز رو زمین افتاده و لیلی هم با نگرانی کنارش نشسته و اسمش رو صدا میزنه
با نگرانی و عجله سمت هه رین که رو زمین افتاده بود رفت
کنارش زانو زد و گفت
تهیونگ : لیندا؟ لیندا حالا خوبه ؟
هه رین نگاهی به سقف اتاق انداخت و در آخر صورتش رو سمت تهیونگ برگردوند
نگاه درمونده ای بهش انداخت
تهیونگ با دیدن چشمای باز و حرکت سر هه رین نفسی از رو آسودگی کشید
تهیونگ : میتونم بپرسم چه خبره اینجا ؟
هه رین آروم پاشد و نشست
هه رین : هیچی فقط درد داشتم
تهیونگ نگاهی به لیلی انداخت و یکی از ابرو هاشو بالا داد
لیلی با دیدن نگاهدمنتظر تهیونگ کمی دست پاچه شد
لیلی : ب...بله ایشون درست میگن
تهیونگ نگاهی به لیلی و بعد نگاهی به هه رین کرد و بعد یکی از دست هاش رو زیر زانو ها و یکی دیگه رو زیر گردن هه رین گذاشت و اونو براید استایل بغل کرد
هه رین جیغ کوتاهی کشید و دست هاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
هه رین : چیکار میکنیییی ؟ الان میوفتممم....
پارت های قبلی تو پیجزیر
@angtemis_f27
تهیونگبعد از اینکه لباس هاش رو عوض کرده بود تصمیم گرفته بود سری به لیندا بزنه و از احوالش با خبر شه
پشت در اتاق ایستاده بود و می خواست در بزنه که با شنیدن صدای داد لیندا یک متر به عقب پرید
هه رین : دارم روانی میشمممممممممم
با عجله و بدون در زدن در اتاق رو باز کرد
و با هه رینی مواجه شد که طاق باز رو زمین افتاده و لیلی هم با نگرانی کنارش نشسته و اسمش رو صدا میزنه
با نگرانی و عجله سمت هه رین که رو زمین افتاده بود رفت
کنارش زانو زد و گفت
تهیونگ : لیندا؟ لیندا حالا خوبه ؟
هه رین نگاهی به سقف اتاق انداخت و در آخر صورتش رو سمت تهیونگ برگردوند
نگاه درمونده ای بهش انداخت
تهیونگ با دیدن چشمای باز و حرکت سر هه رین نفسی از رو آسودگی کشید
تهیونگ : میتونم بپرسم چه خبره اینجا ؟
هه رین آروم پاشد و نشست
هه رین : هیچی فقط درد داشتم
تهیونگ نگاهی به لیلی انداخت و یکی از ابرو هاشو بالا داد
لیلی با دیدن نگاهدمنتظر تهیونگ کمی دست پاچه شد
لیلی : ب...بله ایشون درست میگن
تهیونگ نگاهی به لیلی و بعد نگاهی به هه رین کرد و بعد یکی از دست هاش رو زیر زانو ها و یکی دیگه رو زیر گردن هه رین گذاشت و اونو براید استایل بغل کرد
هه رین جیغ کوتاهی کشید و دست هاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
هه رین : چیکار میکنیییی ؟ الان میوفتممم....
۲۲۷
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.