پسر عموی مغرورم
پسر عموی مغرورم
Part8
منو میبوسید نمیدونم چی باعث شد که همراهیش کنم بعد از هم جدا شدیم
&واو.. باورم نمیشه اتم اولین بوسشو گرفت....درحال دست زدن
_واقا اولین بوست بو(آروم)
+اوهوم(خجالتی)
_عه خجالت نکش
مهمونی تموم شدو الان تو ماشینن
+میگم
_هوم
+ازت خیلی ممنونم که تونستی نقش پارتنرمو به این خوبی انجام بدی
_هروقت خواستی من در خدمتم😀🐰
+دندوناشو بانی کوچولو
_واقا من بانی کوچولوعم
+اره
_یه بانی کوچولویی امشب نشونت بدم(زیرلب)
+عم چیزی گفتی؟
_من؟
+اره
_هیچی اشتباه شنیدی
+اوکی
رسیدن خونه
_رسیدیم
+کورنیستم
_گفتم شاید باشی
اومدم از ماشین بیرون آنا تهیونگم معلوم نیست کدوم گورین رفتم تو خونه و سریع رفتم تو اتاقم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون و یک تاپ دوبندی که کلا جذب بدنم بود پوشیدم و یک شورتک که خیلی کوتاه بود بعدش رفتم رو تختمو رفتم تو اینستا
یک ساعت بعد
دیگه از اینستا خسته شدم خواستم بخوابم که صدای در اومد
+کیه
_میشه بیام تو ؟
+اره بیا
_میگم من گشنمه
+خب به من چه پاشو یه چی واسه خودت درست کن
_مرسی که گفتی حوصلم نمیشه درست کنم میشه بیای بهم یه چیزی بدی
+باشه
اولش که اومد تو اتاق نگاش نکردم بعد وقتی بلند شدم که برم باهاش متوجه شدم که بالاتنش کامل لخته و یک شلوار بیشتر تنش نیست
+اهم اهم
_چیشده
+خجالت نمیکشی لخت اومدی جلوی نامحرم
_نه..شاید تو خجالت میکشی(پوزخند)
+باشه حالا بیا بریم پایین
تو آشپز خونه
+چی میخوای
_نمیدونم
تصمیم گرفتم براش دوکبوکی درست کنم دوکبوکی هارو بیرون آوردم و گذاشتم یخش باشه آخه تو فریزر بود بعد رفتم به کانتر تکیه دادم که دیدم جونگ کوک داره میاد نزدیکم و دستشو دور کمرم انداخت و گفت
_واقا دیگه نمیتونم
+هان؟
کوک لباشو گذاشت روی لبام مک های ریزی میگرفت و عمیق میبوسید منم دستامو دور گردنش انداختم و بوسرو ادامه دادم.....
اسمات توکامنتاااا
Part8
منو میبوسید نمیدونم چی باعث شد که همراهیش کنم بعد از هم جدا شدیم
&واو.. باورم نمیشه اتم اولین بوسشو گرفت....درحال دست زدن
_واقا اولین بوست بو(آروم)
+اوهوم(خجالتی)
_عه خجالت نکش
مهمونی تموم شدو الان تو ماشینن
+میگم
_هوم
+ازت خیلی ممنونم که تونستی نقش پارتنرمو به این خوبی انجام بدی
_هروقت خواستی من در خدمتم😀🐰
+دندوناشو بانی کوچولو
_واقا من بانی کوچولوعم
+اره
_یه بانی کوچولویی امشب نشونت بدم(زیرلب)
+عم چیزی گفتی؟
_من؟
+اره
_هیچی اشتباه شنیدی
+اوکی
رسیدن خونه
_رسیدیم
+کورنیستم
_گفتم شاید باشی
اومدم از ماشین بیرون آنا تهیونگم معلوم نیست کدوم گورین رفتم تو خونه و سریع رفتم تو اتاقم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون و یک تاپ دوبندی که کلا جذب بدنم بود پوشیدم و یک شورتک که خیلی کوتاه بود بعدش رفتم رو تختمو رفتم تو اینستا
یک ساعت بعد
دیگه از اینستا خسته شدم خواستم بخوابم که صدای در اومد
+کیه
_میشه بیام تو ؟
+اره بیا
_میگم من گشنمه
+خب به من چه پاشو یه چی واسه خودت درست کن
_مرسی که گفتی حوصلم نمیشه درست کنم میشه بیای بهم یه چیزی بدی
+باشه
اولش که اومد تو اتاق نگاش نکردم بعد وقتی بلند شدم که برم باهاش متوجه شدم که بالاتنش کامل لخته و یک شلوار بیشتر تنش نیست
+اهم اهم
_چیشده
+خجالت نمیکشی لخت اومدی جلوی نامحرم
_نه..شاید تو خجالت میکشی(پوزخند)
+باشه حالا بیا بریم پایین
تو آشپز خونه
+چی میخوای
_نمیدونم
تصمیم گرفتم براش دوکبوکی درست کنم دوکبوکی هارو بیرون آوردم و گذاشتم یخش باشه آخه تو فریزر بود بعد رفتم به کانتر تکیه دادم که دیدم جونگ کوک داره میاد نزدیکم و دستشو دور کمرم انداخت و گفت
_واقا دیگه نمیتونم
+هان؟
کوک لباشو گذاشت روی لبام مک های ریزی میگرفت و عمیق میبوسید منم دستامو دور گردنش انداختم و بوسرو ادامه دادم.....
اسمات توکامنتاااا
۲۷۲
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.