سناریو:

_ گفتی چی لالیسا ؟
+ جنیِ عزیزم ، دو ساعته دارم توضیح میدم برات ! گفتم فقط یه بوسه فیکه ، فیلمنامه رو نمیتونیم تغییر بدیم ، کارگردان اینو ازما میخواد ، همین فردا !
_ همم ؟ نشنیدم دوباره بگو
+ یه دقیقه اون گوشی لعنتی رو بزار کنار ، یه هفته اس که داریم درمورد این فیلنامه کوفتی بحث میکنیم
_ و من توی این یه هفته بهت گفتم نه مانوبان ، باید بگم که این بحث به جایی نمیرسه ، یا بدون بوسه یا همین الان شماره اون کارگردان احمق رو میگیرم و کاری میکنم اون فیلمنامه احمقانه رو همراه دو لیوان آب بخوره !
+ آروم باش ، آروم باش ...
_ آرومم ...
+ خب اگه بوسه ای نباشه من فردا میرم و نقشم رو پس میدم ‌... اما بلینکا منتظر این فیلم بودن ...
_ نیازی نیست
+ چی ؟
_ نیازی نیست ، خودم اون صحنه کیس رو باهات میرم
+ چی ؟ جنی داری چی میگی ؟
_ اونطوری با چشمای گشاد شده به من نگاه نکن ، با شناختی که من از این صنعت و پیشرفته بودنش دارم و اون عوامل با تجربه ای که تو باهاشون کار میکنی فکر نمی‌کنم کار سختی باشه ؛ میتونن دوربین رو از زاویه ای بگیرن که صورت من معلوم نباشه ، یه شنلی چیزی هم می پوشم .
+ نه نمیتونی ... اون صحنه طوری نیست که بتونی شنل بپوشی ! علاوه بر این کسی که باید ببوسمش یه مَردِ ؛ نه یه زن !
_ بیا اینجا لیسایا، کدومشون به من میاد ؟
+ باز که داری با اون گوشی ور میر ..... جنی !
+ نمیخوام باور کنم که داری از بین مدل موهای پسرونه مدل مو انتخاب میکنی ...
_ چرا که نه بیبی !