تک پارتی
(وقتی توی جمع پریود میشی و....)
آت و چان امروز به یک مهمونی که خانواده ی چان و خانواده ی تو بود دعوت شده بودین تو اصلا از تایم پریودیت خبر نداشتی و چیزی نمیدونستی که قرار بود امروز پریود بشی چان هم همینطور از عادت های ماهانت خبر نداشت چون تو خجالت میکشیدی و بعد از اینکه لباس سفید رنگت رو انتخاب کردی لباسی از یک طرف مشکی و از یک طرف سفید بود و شلوار بلند سفیدت رو پوشیدی و موهات رو درست کردی و میکاپ رو تکمیل و در آخر کیفت رو جمع کردی به سمت در رفتی و در رو باز و به سمت بیرون رفتی چان که از پایین پله ها با کت و شلوار منتظر عشقش بود رو دیدی لبخندی زدی و به سمتش رفتی دستش رو به سمتت داراز کرد و گفت
چان :افتخار میدید پرنسس
لبخندی زدی و گفتی
آت :البته پرنس
دستش رو گرفتی و با هم از در خارج شدیم و بعد از اینکه خارج شدیم به سمت ماشینتون رفتین بعد از ۱۵دقیقه رسیدن رسیدین و بعد از اینکه چان در ماشین رو قفل کرد به سمت تو که وایساده بودی اومد دستتو دور بازوش حلقه کردی چان زنگ درو فشرد مادر چان به استقبالتون اومد بعد از اینکه چان درو بستم با همه سلام کردین و بهشون کمک کردی تا کارا رو انجام بدن همه روی میز بودن تا غذا آماده بشه چان داشت با گوشیش ور میرفت و متوجه خون بین پاهات شد چان سریع دستش رو روی پاهات گذاشت و با گوشیش برات تایپ کرد که آروم باشی تو سرت رو با تعجب به پایین آوردی جلوی چان خیلی خجالت میکشیدی و بعد از اینکه تایپش رو دیدی که از زیر میز نشونت میداد نفس عمیقی کشیدی و سری تکون دادی و لبخندی زد درد شدیدی داشتی چشم هات رو روی هم فشار دادی چان برای اینکه بهت کمک کنه از سر میز پاشد همه به سمت چان برگشتن چان گفت
چان :از همه معذرت میخوایم ولی باید بریم یک کار مهمی برامون پیش اومد کتش رو روی شوند انداخت همه سری تکون دادن وتوزو توی ماشین برد و سوار شدی شب برات همه چیز فراهم کرد و مراقبت بود تا درد نداشته باشی البته کسی نمیدونه شاید یکی موضوع رو فهمیده باشه
کادئویی از طرف مین سو
آت و چان امروز به یک مهمونی که خانواده ی چان و خانواده ی تو بود دعوت شده بودین تو اصلا از تایم پریودیت خبر نداشتی و چیزی نمیدونستی که قرار بود امروز پریود بشی چان هم همینطور از عادت های ماهانت خبر نداشت چون تو خجالت میکشیدی و بعد از اینکه لباس سفید رنگت رو انتخاب کردی لباسی از یک طرف مشکی و از یک طرف سفید بود و شلوار بلند سفیدت رو پوشیدی و موهات رو درست کردی و میکاپ رو تکمیل و در آخر کیفت رو جمع کردی به سمت در رفتی و در رو باز و به سمت بیرون رفتی چان که از پایین پله ها با کت و شلوار منتظر عشقش بود رو دیدی لبخندی زدی و به سمتش رفتی دستش رو به سمتت داراز کرد و گفت
چان :افتخار میدید پرنسس
لبخندی زدی و گفتی
آت :البته پرنس
دستش رو گرفتی و با هم از در خارج شدیم و بعد از اینکه خارج شدیم به سمت ماشینتون رفتین بعد از ۱۵دقیقه رسیدن رسیدین و بعد از اینکه چان در ماشین رو قفل کرد به سمت تو که وایساده بودی اومد دستتو دور بازوش حلقه کردی چان زنگ درو فشرد مادر چان به استقبالتون اومد بعد از اینکه چان درو بستم با همه سلام کردین و بهشون کمک کردی تا کارا رو انجام بدن همه روی میز بودن تا غذا آماده بشه چان داشت با گوشیش ور میرفت و متوجه خون بین پاهات شد چان سریع دستش رو روی پاهات گذاشت و با گوشیش برات تایپ کرد که آروم باشی تو سرت رو با تعجب به پایین آوردی جلوی چان خیلی خجالت میکشیدی و بعد از اینکه تایپش رو دیدی که از زیر میز نشونت میداد نفس عمیقی کشیدی و سری تکون دادی و لبخندی زد درد شدیدی داشتی چشم هات رو روی هم فشار دادی چان برای اینکه بهت کمک کنه از سر میز پاشد همه به سمت چان برگشتن چان گفت
چان :از همه معذرت میخوایم ولی باید بریم یک کار مهمی برامون پیش اومد کتش رو روی شوند انداخت همه سری تکون دادن وتوزو توی ماشین برد و سوار شدی شب برات همه چیز فراهم کرد و مراقبت بود تا درد نداشته باشی البته کسی نمیدونه شاید یکی موضوع رو فهمیده باشه
کادئویی از طرف مین سو
۵.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.