فرشته ای در قلب ها « ۲»
فرشته ای در قلب ها « ۲»
درخواستی
حالا اون حسه نفرت انگیز و عذاب آورد از بین رفته بود و جاشو به ذوق و هیجان داده بود ، دختر بعد از تشکر از خانوادش به سمت اتاقش رفت ، رفتن به استرالیا و گرفتن اقامت اونجا کاره آسونی نبود ، پس کامپیوترش رو روشن کرد و شروع به تحقیق کرد .
تصمیم گرفت فردا به سفارت بره ، پس بعد از گرفتن دوشه ۴۵ دقیقه ای ، به سمت تختش رفت و همونطور که سعی داشت به افکارش مسلط بشه به خواب رفت .
صبح با صدای مادرش از خواب بلند شد ، به بدنش کشو قوسی داد و گوشیش رو از روی عسلی میز ورداشت و طبق عادت هر روزش چکش کرد ، بعد از جاش بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی قدم ورداشت ، بعد از انجام کار های لازم و تعویض لباساش از اتاقش خارج شد و به سمت غذا خوری حرکت کرد .
صندلی رو بیرون کشید و نشست روش و مشغوله خودرنه صبحانه شد .
بعد از خوردنه صبحانه آماده شد و به سمت سفارت حرکت کرد .
درخواستی
حالا اون حسه نفرت انگیز و عذاب آورد از بین رفته بود و جاشو به ذوق و هیجان داده بود ، دختر بعد از تشکر از خانوادش به سمت اتاقش رفت ، رفتن به استرالیا و گرفتن اقامت اونجا کاره آسونی نبود ، پس کامپیوترش رو روشن کرد و شروع به تحقیق کرد .
تصمیم گرفت فردا به سفارت بره ، پس بعد از گرفتن دوشه ۴۵ دقیقه ای ، به سمت تختش رفت و همونطور که سعی داشت به افکارش مسلط بشه به خواب رفت .
صبح با صدای مادرش از خواب بلند شد ، به بدنش کشو قوسی داد و گوشیش رو از روی عسلی میز ورداشت و طبق عادت هر روزش چکش کرد ، بعد از جاش بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی قدم ورداشت ، بعد از انجام کار های لازم و تعویض لباساش از اتاقش خارج شد و به سمت غذا خوری حرکت کرد .
صندلی رو بیرون کشید و نشست روش و مشغوله خودرنه صبحانه شد .
بعد از خوردنه صبحانه آماده شد و به سمت سفارت حرکت کرد .
۷۸۹
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.