Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
دریا:میگم مثلا شما کسی رو اینجوری سراغ ندارید ما میخوایم همین دعا نویس ک شما میگین بریم؟
اون خانومه:دوتا رو سراغ دارم ولی خب معلوم نیست زنده باشن یانه و بجز اینا یک اقایی هست ک حدودن ۹۳ سالشه اونم از اینجور طلسم ها مینوشته ادرسشون میدم برین ولی قبل ادرس باید یک مبلغی رو پرداخت کنید
ادرس داد ک نشستیم تو ماشین برگامون ریخته بود
دریا:برای یک ادرس ۱۰ میلیون گرفتن
امیر:۱۰ میلیون ک چیزی نی
دریا:من برای ۷ میلیون میرفتم دیجی جون میکندم
امیر:تو ک بابات پولداره
دریا:من مستقل زندگی میکردم
امیر:واح واح واح
به ادرس ک گفت رفتیم
دریا:چقدر این ادرس چقدر اشناعه،اینجا خونه مادربزرگمه
رفتیم جای در و زنگ زدیم ک یکی جواب داد
خانومه: بله؟
دریا: دعا صدا نمدونم
خانومه: بیاین داخل
امیر: اینو از کجا اوردی؟
دریا: اون زنه گفت رمز ورودشه
وارد شدیم ک هنوز خونه قدیمی مادربزرگم بود
امیر: اینجا خونه مادربزرگ پدربزرگتو بوده؟
دریا: اره ما اینجا خاطره هایی ترسناک داریم
امیر: چی خاطره هاایی؟
دریا: بعدن بهت میگم
خانومه: برین زیرزمین
دریا: زیرزمین براچی؟(باترس)
خانومه: اقا اونجاست
اب دهنمو پرصدا قورت دادم و دعا دعا میکردم ک با رضا نباشه،رفتیم پایین ک دیدم یک مرده نشسته
دریا:سلام
امیر: سلام
اقا: بشینید(با صدای دورگه)
با نشستم دیدم یک سایه رد شد
اقا: بوی اشنا میاد
دریا: بله؟
اقا: اسمت چی؟
دریا: دریا
اقا: اسم تو چی پسر؟
دریا: امیر
اقا: فکر کردم کامیاری
دریا: کامیار؟ مگه میشناسینش
اقا: میخوام باهات تنها صحبت کنم امیر برو بیروننن(باداد)
امیر:ولی
اقا: ولی ندارههه
رومو کردم به طرف امیر
دریا: برو مشکلی نی
امیر: باشه مراقب خودت باش
امیر رفت ک اقایی از تو استیش باد بزنشو دراورد و خودشو به باد زدن
اقا:گول خوردی
دریا:گول چی؟
اقا: برات چند وقت طلسم گرفتن ولی اون دلسا نبود
دریا: یعنی یکی دیگ برام گرفته؟
اقا:یکی امد به نام دلسا ولی قیافش دلسا نبود
دریا: منگیج شدم
اقا: گیج نشو تو دختری باهوشی با باهوشی تو اون طلسم شکسته شد بخاطر عشق تو کامیار شکسته شد
دریا: تو رضایی؟
اقا: ارع خوب شناختی
دریا: ما ترو خاک کردیم
اقا: روحمو همه جا هست همراهت هست
دریا: کمکم کن
اقا: فقط بدون دلسا کامیار اصلی نیستند
اینو گفت چشم هاشو بست هرچی صداش زدم جوابی نداد....
دریا:میگم مثلا شما کسی رو اینجوری سراغ ندارید ما میخوایم همین دعا نویس ک شما میگین بریم؟
اون خانومه:دوتا رو سراغ دارم ولی خب معلوم نیست زنده باشن یانه و بجز اینا یک اقایی هست ک حدودن ۹۳ سالشه اونم از اینجور طلسم ها مینوشته ادرسشون میدم برین ولی قبل ادرس باید یک مبلغی رو پرداخت کنید
ادرس داد ک نشستیم تو ماشین برگامون ریخته بود
دریا:برای یک ادرس ۱۰ میلیون گرفتن
امیر:۱۰ میلیون ک چیزی نی
دریا:من برای ۷ میلیون میرفتم دیجی جون میکندم
امیر:تو ک بابات پولداره
دریا:من مستقل زندگی میکردم
امیر:واح واح واح
به ادرس ک گفت رفتیم
دریا:چقدر این ادرس چقدر اشناعه،اینجا خونه مادربزرگمه
رفتیم جای در و زنگ زدیم ک یکی جواب داد
خانومه: بله؟
دریا: دعا صدا نمدونم
خانومه: بیاین داخل
امیر: اینو از کجا اوردی؟
دریا: اون زنه گفت رمز ورودشه
وارد شدیم ک هنوز خونه قدیمی مادربزرگم بود
امیر: اینجا خونه مادربزرگ پدربزرگتو بوده؟
دریا: اره ما اینجا خاطره هایی ترسناک داریم
امیر: چی خاطره هاایی؟
دریا: بعدن بهت میگم
خانومه: برین زیرزمین
دریا: زیرزمین براچی؟(باترس)
خانومه: اقا اونجاست
اب دهنمو پرصدا قورت دادم و دعا دعا میکردم ک با رضا نباشه،رفتیم پایین ک دیدم یک مرده نشسته
دریا:سلام
امیر: سلام
اقا: بشینید(با صدای دورگه)
با نشستم دیدم یک سایه رد شد
اقا: بوی اشنا میاد
دریا: بله؟
اقا: اسمت چی؟
دریا: دریا
اقا: اسم تو چی پسر؟
دریا: امیر
اقا: فکر کردم کامیاری
دریا: کامیار؟ مگه میشناسینش
اقا: میخوام باهات تنها صحبت کنم امیر برو بیروننن(باداد)
امیر:ولی
اقا: ولی ندارههه
رومو کردم به طرف امیر
دریا: برو مشکلی نی
امیر: باشه مراقب خودت باش
امیر رفت ک اقایی از تو استیش باد بزنشو دراورد و خودشو به باد زدن
اقا:گول خوردی
دریا:گول چی؟
اقا: برات چند وقت طلسم گرفتن ولی اون دلسا نبود
دریا: یعنی یکی دیگ برام گرفته؟
اقا:یکی امد به نام دلسا ولی قیافش دلسا نبود
دریا: منگیج شدم
اقا: گیج نشو تو دختری باهوشی با باهوشی تو اون طلسم شکسته شد بخاطر عشق تو کامیار شکسته شد
دریا: تو رضایی؟
اقا: ارع خوب شناختی
دریا: ما ترو خاک کردیم
اقا: روحمو همه جا هست همراهت هست
دریا: کمکم کن
اقا: فقط بدون دلسا کامیار اصلی نیستند
اینو گفت چشم هاشو بست هرچی صداش زدم جوابی نداد....
۶.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.