عشق دختر باز من
پارت22
اومدم، نزدیکش لبامو کوبیدم به لباش، بعد از چند ثانیه، ازش جدا شدم.
ویو کوک
داشتم زخمای ات رو پانسمان میکردم، اومد نزدیک، و لباشو گذاشت روی لبام، اومدم همراهیش کنم، دست از بوسیدن برداشت.
کوک: یعنی چی این کارت(با عصبانیت)
ات: توقع داری داخل مدرسه صحنه عاشقانه راه بندازی(نیش خند)
کوک: پس نبوس رفتیم خونه.
ات: نگاش، یدفعه نفهمیدم چیشد.
حالا بیا بریم سر کلاس.
ات و کوک رفتن سر کلاس باهم وارد شدن.
یونسو(دوست ات) با یان سه بوم(دوست کوک) نشته بودن.
یونسو: وا اینجا چخبره.
ات: هیچی بیا بریم سر میزمون.
یونسو: نخیر میخوام پیش عشقم بشینم(یان سه بوم).
ات: برو باو تو هم با اون عشقت.
چش قره ای به یونسو رفتم نشستم سرجام، کوکم اومد پیشم نشست.
داشتیم به حرفای کسل کننده دبیر گوش میدادیم، خودکارم افتاد روی زمین. اومدم برش دارم سرم کوبیده شد به یچیزی.
ویو کوک
نشستم پیش ات دبیر اومد ات داشت به درس گوش میداد منم زل زده بودم نگاش میکردم، یهو خودکار ات افتاد.، اومدم بر ش دارم سرمون خورد به هم.
ات: عاییشش، اخ سرم.
کوک: حالت خوبه.
ات: ار تو چی.
معلم: اینجا چخبر، به ماهم بگید.
ات: هیچی.(با خنده)
کوک: هیچی.(باخنده)
معلم: پس خنده هم میکنید، الان خنده ای بهتو نشون بدم. برید بیرون(با داد)
ات: اخه.
معلم: اخه نداریم گفتم برید بیرون بعد از زنگ سالن رو تمیز میکنید.
کوک: تموم ات بیا بریم.
معلم: گستاخ.
ات و کوک، رفتن بیرون.
ویو ات
تا وقتی که زنگ بخوره هیچ حرفی ردوبدل نشد، که زنگ خورد. دویدم برم دستشویی.
معلم؛: کجا به این زودیا.
ات: باشه تمیز میکنم اول باید برم. جایی، بدو بدو رفتم دستشویی.
معلم: دختره ی......
کوک: خانم بهتره اینقد بهش توهین نکنید.
معلم:پسره ی گستاخ، چطور جرعت میکنی با معلمت اینجوری رفتار کنی.
ویو کوک
حوصلشو نداشتم بدون هیچ حرفی تعظیم کردمو رفتم.
ویو ات
اومدم بیرون رفتم جلو در کلاس کوک نبود.
مدرسه تموم شده بود کیفمو برداشتم.........
اومدم، نزدیکش لبامو کوبیدم به لباش، بعد از چند ثانیه، ازش جدا شدم.
ویو کوک
داشتم زخمای ات رو پانسمان میکردم، اومد نزدیک، و لباشو گذاشت روی لبام، اومدم همراهیش کنم، دست از بوسیدن برداشت.
کوک: یعنی چی این کارت(با عصبانیت)
ات: توقع داری داخل مدرسه صحنه عاشقانه راه بندازی(نیش خند)
کوک: پس نبوس رفتیم خونه.
ات: نگاش، یدفعه نفهمیدم چیشد.
حالا بیا بریم سر کلاس.
ات و کوک رفتن سر کلاس باهم وارد شدن.
یونسو(دوست ات) با یان سه بوم(دوست کوک) نشته بودن.
یونسو: وا اینجا چخبره.
ات: هیچی بیا بریم سر میزمون.
یونسو: نخیر میخوام پیش عشقم بشینم(یان سه بوم).
ات: برو باو تو هم با اون عشقت.
چش قره ای به یونسو رفتم نشستم سرجام، کوکم اومد پیشم نشست.
داشتیم به حرفای کسل کننده دبیر گوش میدادیم، خودکارم افتاد روی زمین. اومدم برش دارم سرم کوبیده شد به یچیزی.
ویو کوک
نشستم پیش ات دبیر اومد ات داشت به درس گوش میداد منم زل زده بودم نگاش میکردم، یهو خودکار ات افتاد.، اومدم بر ش دارم سرمون خورد به هم.
ات: عاییشش، اخ سرم.
کوک: حالت خوبه.
ات: ار تو چی.
معلم: اینجا چخبر، به ماهم بگید.
ات: هیچی.(با خنده)
کوک: هیچی.(باخنده)
معلم: پس خنده هم میکنید، الان خنده ای بهتو نشون بدم. برید بیرون(با داد)
ات: اخه.
معلم: اخه نداریم گفتم برید بیرون بعد از زنگ سالن رو تمیز میکنید.
کوک: تموم ات بیا بریم.
معلم: گستاخ.
ات و کوک، رفتن بیرون.
ویو ات
تا وقتی که زنگ بخوره هیچ حرفی ردوبدل نشد، که زنگ خورد. دویدم برم دستشویی.
معلم؛: کجا به این زودیا.
ات: باشه تمیز میکنم اول باید برم. جایی، بدو بدو رفتم دستشویی.
معلم: دختره ی......
کوک: خانم بهتره اینقد بهش توهین نکنید.
معلم:پسره ی گستاخ، چطور جرعت میکنی با معلمت اینجوری رفتار کنی.
ویو کوک
حوصلشو نداشتم بدون هیچ حرفی تعظیم کردمو رفتم.
ویو ات
اومدم بیرون رفتم جلو در کلاس کوک نبود.
مدرسه تموم شده بود کیفمو برداشتم.........
۳.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.