عشق درگیرpt18
پارت ۱۸
پشت سر مرده جونگ کوک اومد داخل از جلوی اینه بلند شدم
کوک:برای تعمیر شیر اومدن
ا.ت:عا اهان ببخشید
تعمیر کار:حموم کدوم وره؟
ا.ت:از اینور
همراهیش کردم
مشغول تعمیر شدن
رفتم پیش جونگ کوک که دم در دست به سینه وایستاده بود
ا.ت:ممنون که بخاطره من...
کوک:بخاطره تو نبود ؟
ا.ت:هوفففف حالا هرچی ممنون
بیشور تو ذوق زن
پرش زمانی*
کار تعمیر کار تموم شد
وقت شام بود غذا حاضر بود
خودمو مرتب کردمو رفتم پایین دیدم جونگ کوک منتظرمه تا بیام
ا.ت:منتظرم نمیموندی
کوک:مجبور نبودم ولی جزو ادابه
زیر لب گفتم
ا.ت: نمی دونستم توهم ادب داری
کوک:دارم
ا.ت:تو از کجا فهمیدی چی گفتم؟
کوک:کر نیستم
ا.ت:پر رو
صندلیو کشیدم عقبو نشستم
غذامو شروع کردم
ا.ت:فردا ساعت چند تمرین داریم؟
کوک:تمرین؟
ا.ت:اوهوم
کوک:خیله خب 5صبح
لغمه افتاد تو گلوم
ا.ت:(سرفه)(سرفه)چی؟
لیوان ابو داد دستم یکم خوردم
کوک:به گوشت نخورده 5صبح
ا.ت:خیلی زود نیست؟
کوک:اوکی اگه نمخوایی مجبور نیستی
ا.ت:باشه باشه قبول
غذامو خوردم سریع رفتم تو اتاقمو چشامو بستم
کوک:صبح شده*داد
با صدای نحسش چشامو باز کردم که با یه پارچ اب بالا سرم ایستاده بپد
ا.ت:کوک مبادا مبادا اینکارو بکنیا*بلند
کوک:دیگه دیره
تا خواست چپه کنه از جام تکون خوردم که اب ریخت رو تخت
کوک:حرکت سریعی بود
ا.ت: تلافی داریم جونگ کوک خان
کوک:خیله خب برو اماده شو باید بربم باشگاه
ا.ت:ساعت چنده؟
کوک:5
از پنجره بیرونو نگاه کردم
ا.ت:خیلی بی فکریا هنوز خورشید در نیومده
کوک:داری وقت تلف میکنی
ا.ت:من نه تو داری تلف میکنی برو بیرون تا لباس عوض کنم
زفت بیرون یه لباس ورزشی پوشیدم
رفتم پایین یه تیپ ورزشی زده بود بهش میومد
ا.ت:من اماده ام باید بریم کدوم باشگاه؟
کوک:باشگاه خودم
راه افتادم دنبالش
ا.ت:باشگاه خصوصی داری؟
کوک:____
رفتیم تو پارکینگ از اونجا وارد یه اتاق بزرگ شذیم یا همون باشگاه
ا.ت:واو نمیدونستم به ورزش علاقه داری
کوک:اوهوم
رفتم سمت کیسه بوکس چند تا مشت کوچولو زدم
ا.ت:خوشبحالت وقتی عصبانی میتونی رو کیسه بوکست خالی کنی اما تو رپشت یه جور دیگست*خنده
کوک:هه
ا.ت:تاحالا چند تا ادم کشتی؟
درحالی که داشت دست کشای بوکسو دستش میکرد
کوک:نمیدونم
کوک:چرا؟
ا.ت:چی چرا؟
کوک:چرا میخواستی کمکم کنی
کوک:تو میتونستی اون معامله رو قبول کنی و از دستم خلاص بشی
ا.ت:به دلایل شخصی
یه جفت دستکش بوکس بهم داد
کوک:از کی تاحالا زندگی مافیایی من شده دلایل شخصیه تو؟
ا.ت:ببین من اگه میرفتم اونور اب تو از زیر زمینم شده پیدام میکردی برای کشتنم جونتم میدادی نمیدادی؟
کوک:هوم
ا.ت:بعدشم من زبانم خارج چه غلطی کنم؟
کوک:میدونم دلیلت همچژن چیزی نیست ولی بلاخره میفهمم
هوفف چقد سخت میگیره
ا.ت:خب الان باید با بکس شروع کنیم؟
کوک:اوهوم نکنه میخوای اول کاری پخش زمین بشی
ا.ت:شاید من نتونم بزنم ولی کارای دیگه ای بلدم مثلا قهوه مف دار
کوک:قهوه کف دار؟
داشت نزدیکم میشد
کوک:منظورت چیه؟
چیکار میخواد بکنه
ا.ت: چ.چی؟
ا.ت:هی.هیچی
ا.ت:بریم سر تمرین ها؟
از نزدیک شدن به من دست برداشت
رفت سمت کیسه بوکس
کوک:با کیسه بوکس میتونی کار کنی؟
ا.ت:نه فقط تو بلدی
رفتم سمت یه کیسه بوکس دیگه
شروع کردم به ضربه زدن مشتای محکمی میزدم و تغریبا داشتم خودمو خالی میکردم
جونگ کوک هم شروع کرده بود خیلی مشتاش قوی بود
جا خوردم
بعد چند مین با صداش متوقف شدم
کوک:کافیه وقتشه ببینم چقدر توانایی بلدی
ا.ت:خیله خب
رفتیم سمت تشک تمرین
ا.ت:از مبارزه شروع کنیم؟
کوک:مطمعنی؟
ا.ت:اونقدرم ضعیف نیستم که فکر میکنی
کوک:هرجور میلت میکشه
گردن به گردن شدیم و مبارزه رو شروع کردیم
جوری بودیم که هر دو مون حرکت بعدیمونو میدونستیم و از قبل جاخالی میدادیم
که یهو با یه حرکت خوابوندتم زمین
شکست خوردم اه
کوک: خوب بود
دستشو سمتم دراز کرد
دستشو گرفتمو منو کشوند بالا
ا.ت: میشه این فنو بهم یاد بدی
کوک: اوهوم
کوک:کار خیلی ساده ایه وقتی یکی گارد گرفته تو قشنگ میتونی کمر بندازیش
ا.ت:از کمر؟
کوک:میخوای امتحان کنم؟
ا.ت:نه نه مرسی
کوک:خب تو امتحان کن
ا.ت:چی؟
کوک:ببینم مگه نمیخوای یاد بگیریش؟
ا.ت:چرا
کوک:خب باید تمرینشم بکنی
کوک:الان کس دیگه ای اینجا هست جز من
ا.ت:هوففف باشه
ا.ت:خب گارد بگیر
گرد گرفت
از کمر گرفتمش که کله ملاقش کنم ولی نتونستم بلندش کنم داشتم همونجوری زور میزدم
کوک:چی شده؟
از اون حالت در اومدم
ا.ت:خیلی سنگینی
کوک:من سنگین نیستم تو زورمو نداری
ا.ت:اوم حالا راضی شدی
دستاشو به کمرش گرفت
کوک:اینجوری نمیشه
یه نگاه به دورو بر کرد
کوک:باید وزنه بزنی
ا.ت:الان؟
کوک:اره الان
ا.ت:ساعت چنده؟
کوک:7
ا.ت:باشه بریم
رفتیم توی اتاق که درش شفاف بود
ا.ت:خب باید از چند کیلو شروع کنم؟
کوک:100
ات:چی؟مسخره میکینی؟
پشت سر مرده جونگ کوک اومد داخل از جلوی اینه بلند شدم
کوک:برای تعمیر شیر اومدن
ا.ت:عا اهان ببخشید
تعمیر کار:حموم کدوم وره؟
ا.ت:از اینور
همراهیش کردم
مشغول تعمیر شدن
رفتم پیش جونگ کوک که دم در دست به سینه وایستاده بود
ا.ت:ممنون که بخاطره من...
کوک:بخاطره تو نبود ؟
ا.ت:هوفففف حالا هرچی ممنون
بیشور تو ذوق زن
پرش زمانی*
کار تعمیر کار تموم شد
وقت شام بود غذا حاضر بود
خودمو مرتب کردمو رفتم پایین دیدم جونگ کوک منتظرمه تا بیام
ا.ت:منتظرم نمیموندی
کوک:مجبور نبودم ولی جزو ادابه
زیر لب گفتم
ا.ت: نمی دونستم توهم ادب داری
کوک:دارم
ا.ت:تو از کجا فهمیدی چی گفتم؟
کوک:کر نیستم
ا.ت:پر رو
صندلیو کشیدم عقبو نشستم
غذامو شروع کردم
ا.ت:فردا ساعت چند تمرین داریم؟
کوک:تمرین؟
ا.ت:اوهوم
کوک:خیله خب 5صبح
لغمه افتاد تو گلوم
ا.ت:(سرفه)(سرفه)چی؟
لیوان ابو داد دستم یکم خوردم
کوک:به گوشت نخورده 5صبح
ا.ت:خیلی زود نیست؟
کوک:اوکی اگه نمخوایی مجبور نیستی
ا.ت:باشه باشه قبول
غذامو خوردم سریع رفتم تو اتاقمو چشامو بستم
کوک:صبح شده*داد
با صدای نحسش چشامو باز کردم که با یه پارچ اب بالا سرم ایستاده بپد
ا.ت:کوک مبادا مبادا اینکارو بکنیا*بلند
کوک:دیگه دیره
تا خواست چپه کنه از جام تکون خوردم که اب ریخت رو تخت
کوک:حرکت سریعی بود
ا.ت: تلافی داریم جونگ کوک خان
کوک:خیله خب برو اماده شو باید بربم باشگاه
ا.ت:ساعت چنده؟
کوک:5
از پنجره بیرونو نگاه کردم
ا.ت:خیلی بی فکریا هنوز خورشید در نیومده
کوک:داری وقت تلف میکنی
ا.ت:من نه تو داری تلف میکنی برو بیرون تا لباس عوض کنم
زفت بیرون یه لباس ورزشی پوشیدم
رفتم پایین یه تیپ ورزشی زده بود بهش میومد
ا.ت:من اماده ام باید بریم کدوم باشگاه؟
کوک:باشگاه خودم
راه افتادم دنبالش
ا.ت:باشگاه خصوصی داری؟
کوک:____
رفتیم تو پارکینگ از اونجا وارد یه اتاق بزرگ شذیم یا همون باشگاه
ا.ت:واو نمیدونستم به ورزش علاقه داری
کوک:اوهوم
رفتم سمت کیسه بوکس چند تا مشت کوچولو زدم
ا.ت:خوشبحالت وقتی عصبانی میتونی رو کیسه بوکست خالی کنی اما تو رپشت یه جور دیگست*خنده
کوک:هه
ا.ت:تاحالا چند تا ادم کشتی؟
درحالی که داشت دست کشای بوکسو دستش میکرد
کوک:نمیدونم
کوک:چرا؟
ا.ت:چی چرا؟
کوک:چرا میخواستی کمکم کنی
کوک:تو میتونستی اون معامله رو قبول کنی و از دستم خلاص بشی
ا.ت:به دلایل شخصی
یه جفت دستکش بوکس بهم داد
کوک:از کی تاحالا زندگی مافیایی من شده دلایل شخصیه تو؟
ا.ت:ببین من اگه میرفتم اونور اب تو از زیر زمینم شده پیدام میکردی برای کشتنم جونتم میدادی نمیدادی؟
کوک:هوم
ا.ت:بعدشم من زبانم خارج چه غلطی کنم؟
کوک:میدونم دلیلت همچژن چیزی نیست ولی بلاخره میفهمم
هوفف چقد سخت میگیره
ا.ت:خب الان باید با بکس شروع کنیم؟
کوک:اوهوم نکنه میخوای اول کاری پخش زمین بشی
ا.ت:شاید من نتونم بزنم ولی کارای دیگه ای بلدم مثلا قهوه مف دار
کوک:قهوه کف دار؟
داشت نزدیکم میشد
کوک:منظورت چیه؟
چیکار میخواد بکنه
ا.ت: چ.چی؟
ا.ت:هی.هیچی
ا.ت:بریم سر تمرین ها؟
از نزدیک شدن به من دست برداشت
رفت سمت کیسه بوکس
کوک:با کیسه بوکس میتونی کار کنی؟
ا.ت:نه فقط تو بلدی
رفتم سمت یه کیسه بوکس دیگه
شروع کردم به ضربه زدن مشتای محکمی میزدم و تغریبا داشتم خودمو خالی میکردم
جونگ کوک هم شروع کرده بود خیلی مشتاش قوی بود
جا خوردم
بعد چند مین با صداش متوقف شدم
کوک:کافیه وقتشه ببینم چقدر توانایی بلدی
ا.ت:خیله خب
رفتیم سمت تشک تمرین
ا.ت:از مبارزه شروع کنیم؟
کوک:مطمعنی؟
ا.ت:اونقدرم ضعیف نیستم که فکر میکنی
کوک:هرجور میلت میکشه
گردن به گردن شدیم و مبارزه رو شروع کردیم
جوری بودیم که هر دو مون حرکت بعدیمونو میدونستیم و از قبل جاخالی میدادیم
که یهو با یه حرکت خوابوندتم زمین
شکست خوردم اه
کوک: خوب بود
دستشو سمتم دراز کرد
دستشو گرفتمو منو کشوند بالا
ا.ت: میشه این فنو بهم یاد بدی
کوک: اوهوم
کوک:کار خیلی ساده ایه وقتی یکی گارد گرفته تو قشنگ میتونی کمر بندازیش
ا.ت:از کمر؟
کوک:میخوای امتحان کنم؟
ا.ت:نه نه مرسی
کوک:خب تو امتحان کن
ا.ت:چی؟
کوک:ببینم مگه نمیخوای یاد بگیریش؟
ا.ت:چرا
کوک:خب باید تمرینشم بکنی
کوک:الان کس دیگه ای اینجا هست جز من
ا.ت:هوففف باشه
ا.ت:خب گارد بگیر
گرد گرفت
از کمر گرفتمش که کله ملاقش کنم ولی نتونستم بلندش کنم داشتم همونجوری زور میزدم
کوک:چی شده؟
از اون حالت در اومدم
ا.ت:خیلی سنگینی
کوک:من سنگین نیستم تو زورمو نداری
ا.ت:اوم حالا راضی شدی
دستاشو به کمرش گرفت
کوک:اینجوری نمیشه
یه نگاه به دورو بر کرد
کوک:باید وزنه بزنی
ا.ت:الان؟
کوک:اره الان
ا.ت:ساعت چنده؟
کوک:7
ا.ت:باشه بریم
رفتیم توی اتاق که درش شفاف بود
ا.ت:خب باید از چند کیلو شروع کنم؟
کوک:100
ات:چی؟مسخره میکینی؟
۵۴.۲k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.