فیک ستارگان درخشان پارت ١٢
کنیا : یک…دو…سه…حرکت
آهنگ پخش شد و هانا و جونگ کوک رقص دو نفرشون رو شروع کردن…جونگ کوک کمر هانا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد…صورت هاشون خیلی بهم نزدیک بود…که یهو هانا عقب کشید
کنیا به صورت اعتراضانه گفت
کنیا : یاححح هانا چیکار میکنی داشت خوب پیش میرفت
هانا با خجالت گفت
هانا : من نمیتونم انجامش بدم…بهتر نیست این تیکه رقص رو حذف کنیم
تهیونگ : ولی این تیکه رقص خیلی ایده خوبیه
کنیا : هانا دوباره انجامش میدیم…تمام تلاشت رو بکن باشه ؟
هانا : میشه بزاریمش برای بعد ؟
کنیا خواست حرفی بزنه که جونگ کوک گفت
جونگ کوک : فکر خوبیه منم خسته شدم بعد یک استراحت کوتاه دوباره ادامه میدیم
کنیا : اوکی…من تشنمه میرم یک چیزی از کافه بگیرم و بخورم
تهیونگ : منم باهات میام
کنیا و تهیونگ از اتاق تمرین خارج شدند…هانا هم خواست بره که دستش توسط کسی گرفته شد
جونگ کوک : میشه یکم حرف بزنیم
هانا : آره
…..
جیمین با ناراحتی روی لبه پشته بوم نشسته بود و به منظره روبروش خیره شده بود…البته حق داشت…دختر مورد علاقش با یکی دیگه داشت سکانس رقص عاشقانه رو تمرین میکرد…توی افکار خودش غرق شده بود که دستی جلوی صورتش تکون خورد برگشت و به صاحب اون دست نگاه کرد
جی هو : تنهایی اینجا چیکار می کنی ؟!
جیمین : داشتم فکر می کردم
جی هو : به نظرم تماشای این منظره زیبا با یک قهوه بیشتر میچسبه
و دستش رو از پشتش آورد بیرون و دوتا قهوه داخل دستش رو به سمت جیمین گرفت
جیمین خنده ای کرد و یکی از قهوه ها رو برداشت
جیمین : ممنون
جی هو : خواهش می کنم
جی هو هم رفت و کنار جیمین نشسته و جرعه ای از قهوه اش رو خورد
جی هو : به چی فکر می کردی ؟
جیمین : ذهنم درگیره…میخوام چیزی رو به کسی بگم ولی جراتش رو ندارم
جی هو : نکنه تو…
جیمین به چشمای جی هو خیره شد که جی هو ادامه داد
جی هو : یک خرابکاری کردی حالا هم روت نمیشه بگی
جیمین از طرز فکر دختر خنده اش گرفت و شروع کرد به خندیدن
جی هو : چرا میخندی ؟!...کجای حرف من خنده دار بود ؟!
جی هو هم کم کم خنده اش گرفت و همراه جیمین خندید
جیمین : وای تو خیلی بانمکی
…..
جونگ کوک : میدونم از من خجالت میکشی ولی باید انجامش بدیم…آقای کانگ رقص رو اینجوری طراحی کرده و به نظرش من و تو برای این قسمت رقص بهتریم…تمام تمرکزت رو بده به آهنگ و به هیچ چیز دیگه فکر نکن…
…..
کنیا : خب بهتره برگردیم
تهیونگ : آره
کنیا و تهیونگ وارد کمپانی شدن و به سمت اتاق تمرین رفتند که صدای آهنگ به گوششون خورد…با تعجب به هم نگاه کردند و رفتند سمت در اتاق تمرین که از پشت شیشه نظاره گر رقص بی نظیر هانا و جونگ کوک شدند
کنیا : خیلی با احساس انجام میدن...مثل دوتا زوج
تهیونگ : تو این چند دقیقه که ما نبودیم بین این دوتا چه اتفاقی افتاده ؟!
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
آهنگ پخش شد و هانا و جونگ کوک رقص دو نفرشون رو شروع کردن…جونگ کوک کمر هانا رو گرفت و به خودش نزدیک کرد…صورت هاشون خیلی بهم نزدیک بود…که یهو هانا عقب کشید
کنیا به صورت اعتراضانه گفت
کنیا : یاححح هانا چیکار میکنی داشت خوب پیش میرفت
هانا با خجالت گفت
هانا : من نمیتونم انجامش بدم…بهتر نیست این تیکه رقص رو حذف کنیم
تهیونگ : ولی این تیکه رقص خیلی ایده خوبیه
کنیا : هانا دوباره انجامش میدیم…تمام تلاشت رو بکن باشه ؟
هانا : میشه بزاریمش برای بعد ؟
کنیا خواست حرفی بزنه که جونگ کوک گفت
جونگ کوک : فکر خوبیه منم خسته شدم بعد یک استراحت کوتاه دوباره ادامه میدیم
کنیا : اوکی…من تشنمه میرم یک چیزی از کافه بگیرم و بخورم
تهیونگ : منم باهات میام
کنیا و تهیونگ از اتاق تمرین خارج شدند…هانا هم خواست بره که دستش توسط کسی گرفته شد
جونگ کوک : میشه یکم حرف بزنیم
هانا : آره
…..
جیمین با ناراحتی روی لبه پشته بوم نشسته بود و به منظره روبروش خیره شده بود…البته حق داشت…دختر مورد علاقش با یکی دیگه داشت سکانس رقص عاشقانه رو تمرین میکرد…توی افکار خودش غرق شده بود که دستی جلوی صورتش تکون خورد برگشت و به صاحب اون دست نگاه کرد
جی هو : تنهایی اینجا چیکار می کنی ؟!
جیمین : داشتم فکر می کردم
جی هو : به نظرم تماشای این منظره زیبا با یک قهوه بیشتر میچسبه
و دستش رو از پشتش آورد بیرون و دوتا قهوه داخل دستش رو به سمت جیمین گرفت
جیمین خنده ای کرد و یکی از قهوه ها رو برداشت
جیمین : ممنون
جی هو : خواهش می کنم
جی هو هم رفت و کنار جیمین نشسته و جرعه ای از قهوه اش رو خورد
جی هو : به چی فکر می کردی ؟
جیمین : ذهنم درگیره…میخوام چیزی رو به کسی بگم ولی جراتش رو ندارم
جی هو : نکنه تو…
جیمین به چشمای جی هو خیره شد که جی هو ادامه داد
جی هو : یک خرابکاری کردی حالا هم روت نمیشه بگی
جیمین از طرز فکر دختر خنده اش گرفت و شروع کرد به خندیدن
جی هو : چرا میخندی ؟!...کجای حرف من خنده دار بود ؟!
جی هو هم کم کم خنده اش گرفت و همراه جیمین خندید
جیمین : وای تو خیلی بانمکی
…..
جونگ کوک : میدونم از من خجالت میکشی ولی باید انجامش بدیم…آقای کانگ رقص رو اینجوری طراحی کرده و به نظرش من و تو برای این قسمت رقص بهتریم…تمام تمرکزت رو بده به آهنگ و به هیچ چیز دیگه فکر نکن…
…..
کنیا : خب بهتره برگردیم
تهیونگ : آره
کنیا و تهیونگ وارد کمپانی شدن و به سمت اتاق تمرین رفتند که صدای آهنگ به گوششون خورد…با تعجب به هم نگاه کردند و رفتند سمت در اتاق تمرین که از پشت شیشه نظاره گر رقص بی نظیر هانا و جونگ کوک شدند
کنیا : خیلی با احساس انجام میدن...مثل دوتا زوج
تهیونگ : تو این چند دقیقه که ما نبودیم بین این دوتا چه اتفاقی افتاده ؟!
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
۶۹.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.