درخواستی
از نامی اجازه گرفتم یکم تو شهر بگردم که یه هو
یونگ هی رو دیدم سریع دویدم سمتش
بغلش کردم که یه هو متوجه شدم جیمینه
سریع فاصلمو درست کردم
ات:ببخشید. فکر کردم یونگی هیه (بغص کرده)
جیمین:ات یونگ هی و جیمین یه نفرن
ات:چی
جیمین:آره ات خودمم
ات:واقعا
جیمین :آره
ات :جیمینا
بنده
بغض ات ترکید و جیمین بغلش کرد بردش تو ماشینش
ات روی پای جیمین نشسته بود و داشت با جیمین حرف میزد
بعد ات بلند شد
ات:من برم تونه
جیمین باهم میریم ما دیگه هم گروهی هستیم
ات باشه
بنده
ات بین خواب بیداری بود که رسیدند
ات از شدت خواب آلودگی تلو میخورد
رفتن داخل باهمه سلام کردن
کوک:ات چرا با هیونگ اومدی
جیمین:تو راه دیدمش الانم خوابه
نامی چه قدر شبیه شوگا هیونگ
همه آره
فلش به فردا
ویو ات منو بردن آزمایش گاه خودم نمی دونم چرا بعد یهو یونگی منو بغل کردم گفت بلاخره پیدات کردم
چی چرا منو پیدا کنه قضیه چیه
یونگ هی رو دیدم سریع دویدم سمتش
بغلش کردم که یه هو متوجه شدم جیمینه
سریع فاصلمو درست کردم
ات:ببخشید. فکر کردم یونگی هیه (بغص کرده)
جیمین:ات یونگ هی و جیمین یه نفرن
ات:چی
جیمین:آره ات خودمم
ات:واقعا
جیمین :آره
ات :جیمینا
بنده
بغض ات ترکید و جیمین بغلش کرد بردش تو ماشینش
ات روی پای جیمین نشسته بود و داشت با جیمین حرف میزد
بعد ات بلند شد
ات:من برم تونه
جیمین باهم میریم ما دیگه هم گروهی هستیم
ات باشه
بنده
ات بین خواب بیداری بود که رسیدند
ات از شدت خواب آلودگی تلو میخورد
رفتن داخل باهمه سلام کردن
کوک:ات چرا با هیونگ اومدی
جیمین:تو راه دیدمش الانم خوابه
نامی چه قدر شبیه شوگا هیونگ
همه آره
فلش به فردا
ویو ات منو بردن آزمایش گاه خودم نمی دونم چرا بعد یهو یونگی منو بغل کردم گفت بلاخره پیدات کردم
چی چرا منو پیدا کنه قضیه چیه
۴.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.