سناریو
(درخواستی)
"وقتی داری بهشون اعتراف میکنی ولی بعدش گوشی رو که داشت ظبط میکرد از یه گوشه در میاری میگی اسکلت کردم!"
نامجون:آیا بازی با احساسات من کار جالبیست؟
جین:فقط از جلو چشمام خفه شو!
شوگا:تا حالا کسی در این حد بهم نریده بود!
جیهوپ:خیلی بدجنسی! داشت باورم میشد!
جیمین:آیگو...ولی من واقعا دوست دارم:)
تهیونگ:بااااشههه هر کاری میخوای بکن منکه میدونم روم کراشی!
جونگ کوک:وای...ا.ت اگه راست میگفتی بعدش ما باهم قرار میزاشتیم باید شیرموزامو باهات تقسیم میکردم؟ خوشحالم که دروغ گفتی!
"وقتی داری بهشون اعتراف میکنی ولی بعدش گوشی رو که داشت ظبط میکرد از یه گوشه در میاری میگی اسکلت کردم!"
نامجون:آیا بازی با احساسات من کار جالبیست؟
جین:فقط از جلو چشمام خفه شو!
شوگا:تا حالا کسی در این حد بهم نریده بود!
جیهوپ:خیلی بدجنسی! داشت باورم میشد!
جیمین:آیگو...ولی من واقعا دوست دارم:)
تهیونگ:بااااشههه هر کاری میخوای بکن منکه میدونم روم کراشی!
جونگ کوک:وای...ا.ت اگه راست میگفتی بعدش ما باهم قرار میزاشتیم باید شیرموزامو باهات تقسیم میکردم؟ خوشحالم که دروغ گفتی!
۵۱.۷k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.