scenario 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌
_دختر کوچولو
+تهیونگ
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰٫
_هوم، چرا من یه دونه پاپا دارم؟
+چی؟
_همهی دوستام دوتا پاپا و ماما دارن اما من فقط یه پاپا دارم، این انصاف نیست.
_پاپا، میشه بهم بگی پاپا کوک کجاست؟ من دلم براش تنگ شده، دوست دارم زودتر برگرده پیشم. اون همیشه به من میگفت من ماه شبهاشم، همونی که نمیذاره هیچ
وقت بترسه. نکنه پاپا کوک بترسه و من کنارش نباشم، لطفا پاپا ته، میشه بریم پیشش؟ قول میدم دختر خوبی باشم.
تهیونگ صورت خیس دخترش رو پاک کرد و نفس عمیقی کشید.
+ پاپا کوک خیلی دوست داره اما الان یه جای دیگه است.
_ کجا؟
هیچجایی بهتر از بغل تهکوک برای دختر کوچولو براش وجود نداشت...
+اون توی آسمونهاست، پرنسس کوچولوی من.
_ اما منم میخوام برم پیشش، لطفا پاپا، دلم خیلی برای پاپا کوک تنگ شده، لطفا…
قلب تهیونگه هر لحظه بیشتر از قبل فشرده می شد، چشمهاش رو بست و لبهاش رو روی پیشونی دختر کوچکش گذاشت. خاطرات با سرعت زیادی از جلوی چشمهاش عبور کرد و مرد برای چندمین بار در طی این دو سال شکست.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
بازم سناریو بزارم؟؟
+تهیونگ
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰٫
_هوم، چرا من یه دونه پاپا دارم؟
+چی؟
_همهی دوستام دوتا پاپا و ماما دارن اما من فقط یه پاپا دارم، این انصاف نیست.
_پاپا، میشه بهم بگی پاپا کوک کجاست؟ من دلم براش تنگ شده، دوست دارم زودتر برگرده پیشم. اون همیشه به من میگفت من ماه شبهاشم، همونی که نمیذاره هیچ
وقت بترسه. نکنه پاپا کوک بترسه و من کنارش نباشم، لطفا پاپا ته، میشه بریم پیشش؟ قول میدم دختر خوبی باشم.
تهیونگ صورت خیس دخترش رو پاک کرد و نفس عمیقی کشید.
+ پاپا کوک خیلی دوست داره اما الان یه جای دیگه است.
_ کجا؟
هیچجایی بهتر از بغل تهکوک برای دختر کوچولو براش وجود نداشت...
+اون توی آسمونهاست، پرنسس کوچولوی من.
_ اما منم میخوام برم پیشش، لطفا پاپا، دلم خیلی برای پاپا کوک تنگ شده، لطفا…
قلب تهیونگه هر لحظه بیشتر از قبل فشرده می شد، چشمهاش رو بست و لبهاش رو روی پیشونی دختر کوچکش گذاشت. خاطرات با سرعت زیادی از جلوی چشمهاش عبور کرد و مرد برای چندمین بار در طی این دو سال شکست.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
بازم سناریو بزارم؟؟
۱۲.۰k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.