Lost on you
مقدمه:
من میدونم مرگ چجوریه
من میدونم آدم کشتن چه لذتی داره
من درد کشیدم پس توهم باید درد بکشی
من مرگ رو تجربه کردم توهم باید تجربش کنی
من آرزوهامو خاک کردم تو هم باید خاکشون کنی
من درد رو بهت القا میکنم
طوری که تا پوست و استخونت حسش کنی
تا وقتی که از پا در نیوفتی ولت نمیکنم
.
.
.
.
خب خب یه سلام از طرف نویسنده روانیتون... این مقدمه فیکم بود امیدوارم خوشتون بیاد و اما بیاین پایین که بهتون شخصیت های داستانمونو معرفی کنم🤭
.
.
.
.
.
.
جئون جونکوگ:مافیا، قاچاقچی سن:23
لونا:دورگه ژاپنی،کره ای، سن:18 میتونه رو ح هارو ببینه
تهیونگ:پسر خاله لونا، سن:24 یه مرده شور خونه داره مریضی روانی(اسمشو یادم رفته ولی به جسد ها علاقه داره و بهشون ت. ج. ا. و. ز میکنه)
من میدونم مرگ چجوریه
من میدونم آدم کشتن چه لذتی داره
من درد کشیدم پس توهم باید درد بکشی
من مرگ رو تجربه کردم توهم باید تجربش کنی
من آرزوهامو خاک کردم تو هم باید خاکشون کنی
من درد رو بهت القا میکنم
طوری که تا پوست و استخونت حسش کنی
تا وقتی که از پا در نیوفتی ولت نمیکنم
.
.
.
.
خب خب یه سلام از طرف نویسنده روانیتون... این مقدمه فیکم بود امیدوارم خوشتون بیاد و اما بیاین پایین که بهتون شخصیت های داستانمونو معرفی کنم🤭
.
.
.
.
.
.
جئون جونکوگ:مافیا، قاچاقچی سن:23
لونا:دورگه ژاپنی،کره ای، سن:18 میتونه رو ح هارو ببینه
تهیونگ:پسر خاله لونا، سن:24 یه مرده شور خونه داره مریضی روانی(اسمشو یادم رفته ولی به جسد ها علاقه داره و بهشون ت. ج. ا. و. ز میکنه)
۳۵۵
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.