اکونومی کلاسیک
اکونومی کلاسیک
اکونومی کلاسیک که آن را فرضیه له فر هم می گویند،ابتدا در انگلستان وضع شد و ترکیبی بود از فرضیه اقتصادی آدام اسمیت و فیزیوکرات های فرانسخ در قرن 19 که دو جزیی بود از فلسفه لیبرالیسم بنتهام و رشد اقتصادیات و فرضیه اجتماعی و سیاسی قرن 16 که در این مرحله سیاست و اقتصاد از هم جدا می شدند.
دو فرضیه اکونومی کلاسیک
1.فرضیه هم آهنگی طبیعی:که آن را فرضیه مبادله اجناس در بازار رقابت آزاد هم می گویند و مفهومش این است که قیمت ها باید تابع شرایط بازار باشند و اجناس دربازار آزاد مبادله بشن و جامعه خود بازاری است که محصولات کار را در آن مبادله می کنند.
اجناس ضروری خود را با ارزان ترین قیمت ممکن خریده و اجناس خود را به حداکثر قیمت ممکن می فروشند.لذا اصل عرضه و تقاضا خود موجد هارمونی طبیعی می شود.
2.فرضیه کشمکش طبقاتی:که آن را فرضیه تقسیم محصول و هم فرضیه اجاره و سود و مزد هم می گویند.
مفهومش این است که در تحت شرایط بازار آزاد مجموع محصولات جامعه در میان تولیدکنندگان تقسیم می شود یعنی تمول در میان طبقات عمده تولیدکننده توزیع می شود و طبق این فرضیه ثروت به اشکال سه گانه اجاره و سود و مزد در بین طبقات عمده مولد ثروت تقسیم می گردد.
*طبق فرضیه اول جامعه اقتصادی عبارت می شود از سیستم فردیت و افراد.
*طبق فرضیه دوم جامعه اقتصادی عبارت می شود از سیستم طبقاتی و طبقات عبارت می شدند از موجرین،سودخورها،مزدبگیرها و ثروت مالکین و صاحبان مستقلات و بازرگانان تقسیم می شد.
فرق این دو سیستم آن بود که می گفتند در سیستم اولی یعنی در بازار آزاد منافع همه افراد تامین می شود و یک هم آهنگی طبیعی ایجاد می گردد و در طریقه دوم اختلاف منافع و کشمکش بین طبقات به وجود می آید مثلا اجاره بها را باید طبقه مزد بگیر از مزد خود دهد و سود برنده از سود خود تادیه کند.
در منطق اکونومی کلاسیک ابهام و تضادی به وجود آمد چون اکونومیست های کلاسیک در اقتصادیات متکی به حقوق طبیعی شده ولی در سیاست و اخلاق،حقوق طبیعت را منکر شده بودند.این منطق ابتدا به نفع طبقات بازرگان و سوداگر بر ضد مالکین به کار رفت ولی بعدها برای دفاع از حقوق کاپیتالیست ها در برابر مزد بگیرها به کار رفت.
#اکونومی_کلاسیک#له_فر
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
اکونومی کلاسیک که آن را فرضیه له فر هم می گویند،ابتدا در انگلستان وضع شد و ترکیبی بود از فرضیه اقتصادی آدام اسمیت و فیزیوکرات های فرانسخ در قرن 19 که دو جزیی بود از فلسفه لیبرالیسم بنتهام و رشد اقتصادیات و فرضیه اجتماعی و سیاسی قرن 16 که در این مرحله سیاست و اقتصاد از هم جدا می شدند.
دو فرضیه اکونومی کلاسیک
1.فرضیه هم آهنگی طبیعی:که آن را فرضیه مبادله اجناس در بازار رقابت آزاد هم می گویند و مفهومش این است که قیمت ها باید تابع شرایط بازار باشند و اجناس دربازار آزاد مبادله بشن و جامعه خود بازاری است که محصولات کار را در آن مبادله می کنند.
اجناس ضروری خود را با ارزان ترین قیمت ممکن خریده و اجناس خود را به حداکثر قیمت ممکن می فروشند.لذا اصل عرضه و تقاضا خود موجد هارمونی طبیعی می شود.
2.فرضیه کشمکش طبقاتی:که آن را فرضیه تقسیم محصول و هم فرضیه اجاره و سود و مزد هم می گویند.
مفهومش این است که در تحت شرایط بازار آزاد مجموع محصولات جامعه در میان تولیدکنندگان تقسیم می شود یعنی تمول در میان طبقات عمده تولیدکننده توزیع می شود و طبق این فرضیه ثروت به اشکال سه گانه اجاره و سود و مزد در بین طبقات عمده مولد ثروت تقسیم می گردد.
*طبق فرضیه اول جامعه اقتصادی عبارت می شود از سیستم فردیت و افراد.
*طبق فرضیه دوم جامعه اقتصادی عبارت می شود از سیستم طبقاتی و طبقات عبارت می شدند از موجرین،سودخورها،مزدبگیرها و ثروت مالکین و صاحبان مستقلات و بازرگانان تقسیم می شد.
فرق این دو سیستم آن بود که می گفتند در سیستم اولی یعنی در بازار آزاد منافع همه افراد تامین می شود و یک هم آهنگی طبیعی ایجاد می گردد و در طریقه دوم اختلاف منافع و کشمکش بین طبقات به وجود می آید مثلا اجاره بها را باید طبقه مزد بگیر از مزد خود دهد و سود برنده از سود خود تادیه کند.
در منطق اکونومی کلاسیک ابهام و تضادی به وجود آمد چون اکونومیست های کلاسیک در اقتصادیات متکی به حقوق طبیعی شده ولی در سیاست و اخلاق،حقوق طبیعت را منکر شده بودند.این منطق ابتدا به نفع طبقات بازرگان و سوداگر بر ضد مالکین به کار رفت ولی بعدها برای دفاع از حقوق کاپیتالیست ها در برابر مزد بگیرها به کار رفت.
#اکونومی_کلاسیک#له_فر
#واژگان_سیاسی #سیاست #ادبیات_سیاسی
۵.۵k
۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.