سناریو
وقتیبهشونگیرمیدی
متیو:داشت پیراهنش رو میپوشید که با نق نق گفتی:نه متیو این پیراهن نه،چند بار باید بهت بگم اخه؟
متیو:ا.ت چرا انقدر گیر میدی
ا.ت:من گیر میدم؟(داد)
متیو:ببخشید بیب،اصلا من گیر میدم،الان عوضش میکنم...
.
.
لورنزو:از دستت داشت دیوونه میشد،نشسته بود روی مبل و موهاش و میکشید(لورنزو بدبخت😂)اخرشم دیگه نتونست تحمل کنه و مجبور شد یه کیس حسابی برات بیاد..
.
.
تئودور:با گیر دادن هات کنار میاد و چیزی بهت نمیگه چون میدونه حالت بده و بخاطر مسائلی اینجوری شدی
.
.
ریگولوس:تو جرعت نداری کنار ایشون نق بزنی یا بهش گیر بدی...
.
.
دراکو:ا.ت بس میکنی مدام داری بهم گیر میدی عصابم خرد شد اه
ا.ت:وقتی که تو گیر میدی من حق ندارم نق بزنم اما...
پرید وسط حرفت و گفت:من منم،دوست دارم به خانمم گیر بدم اما تو حق نداری انقدر بهم گیر بدی!
.
.
تام:ا.ت بس میکنی؟
ا.ت:تاااااااام
تام:ای خدا،چی میگی؟
ا.ت:گفته بودم کفش هاتو بزار توی جا کفشی چقدر نامرتبی
تام:خیلی خب بیب،الان درستشون میکنم
میاد سمتت و اروم گونهتو می.ب.وسه و کفش هاش رو جمع میکنه،خلاصه باهات راه میاد
متیو:داشت پیراهنش رو میپوشید که با نق نق گفتی:نه متیو این پیراهن نه،چند بار باید بهت بگم اخه؟
متیو:ا.ت چرا انقدر گیر میدی
ا.ت:من گیر میدم؟(داد)
متیو:ببخشید بیب،اصلا من گیر میدم،الان عوضش میکنم...
.
.
لورنزو:از دستت داشت دیوونه میشد،نشسته بود روی مبل و موهاش و میکشید(لورنزو بدبخت😂)اخرشم دیگه نتونست تحمل کنه و مجبور شد یه کیس حسابی برات بیاد..
.
.
تئودور:با گیر دادن هات کنار میاد و چیزی بهت نمیگه چون میدونه حالت بده و بخاطر مسائلی اینجوری شدی
.
.
ریگولوس:تو جرعت نداری کنار ایشون نق بزنی یا بهش گیر بدی...
.
.
دراکو:ا.ت بس میکنی مدام داری بهم گیر میدی عصابم خرد شد اه
ا.ت:وقتی که تو گیر میدی من حق ندارم نق بزنم اما...
پرید وسط حرفت و گفت:من منم،دوست دارم به خانمم گیر بدم اما تو حق نداری انقدر بهم گیر بدی!
.
.
تام:ا.ت بس میکنی؟
ا.ت:تاااااااام
تام:ای خدا،چی میگی؟
ا.ت:گفته بودم کفش هاتو بزار توی جا کفشی چقدر نامرتبی
تام:خیلی خب بیب،الان درستشون میکنم
میاد سمتت و اروم گونهتو می.ب.وسه و کفش هاش رو جمع میکنه،خلاصه باهات راه میاد
۱.۶k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.