مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
ا/ت:جئون رفت سمت خونه هرچی نباشه مافیاس و حافظه بالا وقتی رسیدیم با عکس های مگی و چیس پیاده شدم رفتم سمت خونه در زدم و عمه بدبخت فلک زدم درو باز کردم
عمه:ا/ت دخترم تویی چقدر بزرگ شدی شنیدن مافیایی درسته؟؟ سربلندم کردی آفرین بالاخره یکی به مرد سالاری پایان داد
هه عمه الان میخوام کاری کنم که نچاست هم از خونه بره دیدم کسی نیست توی راه رو رفتم جلوی در اتاق مگی داشت با خواهرش مارگارت حرف مبزنه و گریه میکنه دقیقا راجب جکه ای خدا شکرت گوشیم رو روی حالت ضبط گذاشتم
مگی:هق هق جک داره میمیره من بدون اون چیکار کنم هق هققققق مارگارت اون با من رابطه داشته و من الان مال اونم ولی اون داره میمیره هق هق
همین برام بس بود رفتم وسط سالن داد زدم ک جئون بدبخت جلوی در سکته کرد حالت خنده دار بود ولی خودم رو نگه داشتم
همه جمع شدم توی سالن ک پوزخنده زدم
به سلام بر خانه مرد سالاری یا بهتر بگم هرزه بازی😏
پ.ا/ت:تو که باز اینجاییی
عاعا آبا ناراحت میشم اینجوری میگی من برای این اینجا نیومدم ک با شما بی غیرت ها دهن به دهنم کنم دیدم مگی با صورت قرمز اومد پایین
اووو مگی خانم داغ غمه یاره نه؟؟ عکس های مگی رو پرت کردم روی میز ک دقیقا جلوی عموم بود چشماش جوری گرد شد ک حس میکنم خون تنش سوخت قشنگگگگ عمو من وقتی با اون چهارتا پسر اومدم به پدرم گفتی ببین دخترت هرزه شده الانم اون پسر بامنه ولی مسئله اینه وقتی حرفی به کسی میزنی و اشتباه هست بدون جواب پس میدی اینم دخترت ک با رغیب من جک رابطه داشته خانم ملکه بهت بگم پادشاهت اون دنیاست و توهم میری اون دنیا تا عموم خواست اقدامی بکنه تفنگم رو گرفتم به سمت گلدون بغل مگی شلیک کردم
مگی یا میگی چرا عکس های خودت رو به صورت نازنین جا زدی یا همین جا چالت میکنم
مگی: هق هق تقصیر من نبودددد من نمیخواستم این کارو کنم جک به من وعده آزادی ذادو گفت راحتت میزارم ولی گفت باید با من رابطه داشته باشی نمیدونستم برای چی هق هق
از کی ازت خواست
مگی:سه هفته پیش
تازه فهمیدم چی شد ی گلوله خالی کردم تو مغز عموم عمو زیاد داشتم مهم نیست
مگی لباسات رو جمع کن میریمخونه من پسر عموم با حالت وحش اومد سمتم ک دستش رو گرفتم خم شدم از کولم پرت شد دستش هنوز توی دستم بود ک یدونه زدم به بازوش ک دستش شکست
پارت چهاردهم🖤👸🏻
ا/ت:جئون رفت سمت خونه هرچی نباشه مافیاس و حافظه بالا وقتی رسیدیم با عکس های مگی و چیس پیاده شدم رفتم سمت خونه در زدم و عمه بدبخت فلک زدم درو باز کردم
عمه:ا/ت دخترم تویی چقدر بزرگ شدی شنیدن مافیایی درسته؟؟ سربلندم کردی آفرین بالاخره یکی به مرد سالاری پایان داد
هه عمه الان میخوام کاری کنم که نچاست هم از خونه بره دیدم کسی نیست توی راه رو رفتم جلوی در اتاق مگی داشت با خواهرش مارگارت حرف مبزنه و گریه میکنه دقیقا راجب جکه ای خدا شکرت گوشیم رو روی حالت ضبط گذاشتم
مگی:هق هق جک داره میمیره من بدون اون چیکار کنم هق هققققق مارگارت اون با من رابطه داشته و من الان مال اونم ولی اون داره میمیره هق هق
همین برام بس بود رفتم وسط سالن داد زدم ک جئون بدبخت جلوی در سکته کرد حالت خنده دار بود ولی خودم رو نگه داشتم
همه جمع شدم توی سالن ک پوزخنده زدم
به سلام بر خانه مرد سالاری یا بهتر بگم هرزه بازی😏
پ.ا/ت:تو که باز اینجاییی
عاعا آبا ناراحت میشم اینجوری میگی من برای این اینجا نیومدم ک با شما بی غیرت ها دهن به دهنم کنم دیدم مگی با صورت قرمز اومد پایین
اووو مگی خانم داغ غمه یاره نه؟؟ عکس های مگی رو پرت کردم روی میز ک دقیقا جلوی عموم بود چشماش جوری گرد شد ک حس میکنم خون تنش سوخت قشنگگگگ عمو من وقتی با اون چهارتا پسر اومدم به پدرم گفتی ببین دخترت هرزه شده الانم اون پسر بامنه ولی مسئله اینه وقتی حرفی به کسی میزنی و اشتباه هست بدون جواب پس میدی اینم دخترت ک با رغیب من جک رابطه داشته خانم ملکه بهت بگم پادشاهت اون دنیاست و توهم میری اون دنیا تا عموم خواست اقدامی بکنه تفنگم رو گرفتم به سمت گلدون بغل مگی شلیک کردم
مگی یا میگی چرا عکس های خودت رو به صورت نازنین جا زدی یا همین جا چالت میکنم
مگی: هق هق تقصیر من نبودددد من نمیخواستم این کارو کنم جک به من وعده آزادی ذادو گفت راحتت میزارم ولی گفت باید با من رابطه داشته باشی نمیدونستم برای چی هق هق
از کی ازت خواست
مگی:سه هفته پیش
تازه فهمیدم چی شد ی گلوله خالی کردم تو مغز عموم عمو زیاد داشتم مهم نیست
مگی لباسات رو جمع کن میریمخونه من پسر عموم با حالت وحش اومد سمتم ک دستش رو گرفتم خم شدم از کولم پرت شد دستش هنوز توی دستم بود ک یدونه زدم به بازوش ک دستش شکست
پارت چهاردهم🖤👸🏻
۹.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.