دوست دارم ۷

ا/ت تا صبح به حرفای‌تهیونگ فکر میکرد
صبح ۱ ساعت دیر بیدار شد مجبور شد لقمه بگیره ودر حالی که بدو بدو میرفت سمت کافه بخوره‌‌
رعیس‌ا/ت نبود ا/ت نفس راحتی کشید و شروع کرد به تمیز کردن کافه و تزیین کردن کافه کارش تموم شد
..اسلاید ۲..
ساعت ۵ بود ساعت ۶ تولد بود.
ا/ت کافه رو تعطیل کرد وبه سمت خونه راه افتاد توی راه ته ته رو دید که باماشین‌اومده بود دنبالش
ته:ا/ت بیا میرسونمت
ا/ت سوار شد .
ته : به حرفم فکر کردی؟
ا/ت :تاصب‌
ته :انقدر میترسی؟
ا/ت:نه ولی نمیخوام
ته :باش فقط چون دوستت دارم
ا/ت خوشحال شد و گونه‌ی ته رو بوسید
..ته مخفف تهیونگه‌..
ته:میشه حداقل‌یه کیس بریم؟
ا/ت :چون دوستت دارم باوشه‌🙃
ته لبا*ش رو روی ل*ب های ا/ت گذاشت
و...(ای منحرف😂💔)
بعد ۳ دقیقه کیس از هم جداشدند‌
ته:همون لباسی که برات خریدم رو بپوش
ا/ت :باشه سارانگه‌❤👋
ا/ت رفت دوش گرفت و رفت یه میکاپ لایت وکیوت کرد وموهاش رو حالت داد
..اسلاید ۳..
لباسش رو پوشید
..اسلاید ۴..
و زنگ زد به تهیونگ حالا چرا چون انقدر خوشگل وکیوت شده بود نمیتونست‌ تنها
بره.
بوق.....بوق....بوق...
ته:جونم بیبی گرل‌
ا/ت :من نمیتونم تنها برم‌کافه
ته: چرا 😳
ا/ت :خیلی خوشگل شدم، 🤦‍♀️
ته :میام دنبالت ۳۰دقیقه دیگ
۳۰ دقیقه بعد...