پارت ۲۳ زندگی سیاه
پارت ۲۳ زندگی سیاه
ویو ا/ت
با دل درد شدید از خواب بیدار شدم
حالم خراب بود روی تخت با جیمین خواب بودم
_ جیمین.داد.
× چی شده.خوابالو.
_ زهرمار چی شده دلم درد میکنه
× عواقب دیشب .خنده.
_ جیمین بجای اینکه بخندی پاشو کمک کن پاشم برم حمام
× اینکه کاری نداره
ویو ا/ت
یهو بغلم کرد منو برد تو حمام و منو شست و حوله رو گرفت دورم و منو اورد بیرون و کمکم کردن لباس بپوشم
_ جیمین دلم میخواد بکشمت
× اخه دلت میاد .اخم کیوت.
_ من الان نمیتونم برم سرکت .داد.
× اروم باش
_ اخه من هنوز رضایت ندادم تو اینکارو کردی
× دلم خواست کردم .زبان در میاره.
_ وایستا .با دنپایی میزنش
× بابا منو کشتی ولم کن
_ جیمین از خونم برو بیرون
× اوووووو خانم پرو شدن
_ خونه خودمه برو بیرون
× اره درست میگی خونه خدته ولی منم شوهر آیندهای تو هستم عزیزم . حرص ا/ت رو درمیاره.
_ جیمین حالم بده
× چی شدی بیبی
_ دلم درد میکنه
× اشکال نداره
ویو ا/ت
یه چند روزی میگذره منم دلم هی درد میگیره حالت
تهوو دارم گفتم برم دکتر رفتم دکتر آزمایش دادم دیدم حامله ام میخواستم جیمین رو سوپرایز کنم برای همین رفتم خونه ( منظور خونه جیمین ) و همه چی رو اماده کردم جواب آزمایش رو هم توی یه باکس روی میز گذاشتم
ساعت 10 بود الان باید جیمین میومد
زنگ در رو زد منم در رو که وا کردم دیدم جیمین با یه دختر امد داخل خونه
ویو ا/ت
با دل درد شدید از خواب بیدار شدم
حالم خراب بود روی تخت با جیمین خواب بودم
_ جیمین.داد.
× چی شده.خوابالو.
_ زهرمار چی شده دلم درد میکنه
× عواقب دیشب .خنده.
_ جیمین بجای اینکه بخندی پاشو کمک کن پاشم برم حمام
× اینکه کاری نداره
ویو ا/ت
یهو بغلم کرد منو برد تو حمام و منو شست و حوله رو گرفت دورم و منو اورد بیرون و کمکم کردن لباس بپوشم
_ جیمین دلم میخواد بکشمت
× اخه دلت میاد .اخم کیوت.
_ من الان نمیتونم برم سرکت .داد.
× اروم باش
_ اخه من هنوز رضایت ندادم تو اینکارو کردی
× دلم خواست کردم .زبان در میاره.
_ وایستا .با دنپایی میزنش
× بابا منو کشتی ولم کن
_ جیمین از خونم برو بیرون
× اوووووو خانم پرو شدن
_ خونه خودمه برو بیرون
× اره درست میگی خونه خدته ولی منم شوهر آیندهای تو هستم عزیزم . حرص ا/ت رو درمیاره.
_ جیمین حالم بده
× چی شدی بیبی
_ دلم درد میکنه
× اشکال نداره
ویو ا/ت
یه چند روزی میگذره منم دلم هی درد میگیره حالت
تهوو دارم گفتم برم دکتر رفتم دکتر آزمایش دادم دیدم حامله ام میخواستم جیمین رو سوپرایز کنم برای همین رفتم خونه ( منظور خونه جیمین ) و همه چی رو اماده کردم جواب آزمایش رو هم توی یه باکس روی میز گذاشتم
ساعت 10 بود الان باید جیمین میومد
زنگ در رو زد منم در رو که وا کردم دیدم جیمین با یه دختر امد داخل خونه
۱۹.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.