پدر یعنی اونی که وقتی پشت سرش از پله ها میای پایین و میب

پدر یعنی: اونی که وقتی پشت سرش از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره، میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده!

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، می فهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه…

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری.

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد.

به سلامتی تمام پدرها!

پ.ن:حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است . پدر یعنی پاینده کسی که می پاید . کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید
دیدگاه ها (۴)

چو بَستی در به روی من ، به کوی صبر رو کردمچو دَرمانم نَبخشید...

گر خونِ دلم خوری زِ دستت ندهمزیرا که به خونِ دل به دست آمده‌...

دلم جز هوایت هوایی نداردلبم غیر نامت نوایی نداردوضو و اذان و...

#خوراکی_خوشمزه 😌

واقعا ببخشید نبودم بچه ها گوشیم خراب شده بود الان بخاطر اینک...

پارت آخرآنچه گذشت: از دستشویی امدم بیرون که دیدم......یهو یو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط