رمان حامی
رمان حامی
پارت ۲۶م
خلاصه بعد جیغ زدن
اومدیم پایین
حامیم و کیوان هم اومدن
کیوان:
وایی شما چقدر جیغ زدید
حامیم:
داداش تو اصلا جیغ تزدی انگار😂😂
بچه ها:
😂😂😂😂😂😂
کیوان:
هعی بابا حالا بیخیال علیرضا و فرید کجان؟
حامیم:
بریم بگردیم پیداشون کنیم
۱ ساعت بعد :
یگانه:
بچه ها پیدا تشدن که یعنی کجا رفتنننن؟
حامیم:
من به گوشیشونم زنگ زدم ولی خاموش بود!
کیوان:
وای نزدیکه غش کنم الان
عسل:
به نظرت خونه نرفتن؟
ماشینمونم نبود تازه
باران:
وای عسل راس میگه
کیوان و یگانه هم حرف عسلو قبول کردن
حامیم:
باش پس باید پیاده بربم تا خونه
عسل :
بریم دیگه چاره ای نداریم
۵ دقیقه بعد:
یگانه:
وای پام شیکست بخدا
کیوان:
تحمل کن ی چند دقیقه دیگه می رسیم
۱ ساعت بعدد:
حامیم:
ماشینمون اینجاست!!!
عسل:
وای خدارشکر خونن
از زبان حامیم:
در خونرو باز کردم دیدم کلی پیتزا و تنقلات و نوشابه رو میزه
توی اتاقم صدا خنده ی دختره میاد سریع رفتم تو اتاق و دیدم ..........
این داستان ادامه دارد.......🐾
پارت ۲۶م
خلاصه بعد جیغ زدن
اومدیم پایین
حامیم و کیوان هم اومدن
کیوان:
وایی شما چقدر جیغ زدید
حامیم:
داداش تو اصلا جیغ تزدی انگار😂😂
بچه ها:
😂😂😂😂😂😂
کیوان:
هعی بابا حالا بیخیال علیرضا و فرید کجان؟
حامیم:
بریم بگردیم پیداشون کنیم
۱ ساعت بعد :
یگانه:
بچه ها پیدا تشدن که یعنی کجا رفتنننن؟
حامیم:
من به گوشیشونم زنگ زدم ولی خاموش بود!
کیوان:
وای نزدیکه غش کنم الان
عسل:
به نظرت خونه نرفتن؟
ماشینمونم نبود تازه
باران:
وای عسل راس میگه
کیوان و یگانه هم حرف عسلو قبول کردن
حامیم:
باش پس باید پیاده بربم تا خونه
عسل :
بریم دیگه چاره ای نداریم
۵ دقیقه بعد:
یگانه:
وای پام شیکست بخدا
کیوان:
تحمل کن ی چند دقیقه دیگه می رسیم
۱ ساعت بعدد:
حامیم:
ماشینمون اینجاست!!!
عسل:
وای خدارشکر خونن
از زبان حامیم:
در خونرو باز کردم دیدم کلی پیتزا و تنقلات و نوشابه رو میزه
توی اتاقم صدا خنده ی دختره میاد سریع رفتم تو اتاق و دیدم ..........
این داستان ادامه دارد.......🐾
۳.۷k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.