(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۵۵
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۵۵
ویو هوسوک : رسیدم به اداره
هوسوک : هیونجین سریع گزارش رو بده.....
هیونجین : قربان امروز پرواز به آمریکا رو داره الانم توی فرودگاه مرکزی سئول هست
هوسوک : تیم و آماده کن الان میریم
هیونجین : بله
.........
.........
چاری :*داره کلمات میسو تو ذهنش عبور میکنه
《مامان تو منو اینجوری کردی.....
برای من که دخترت بودم دلت نسوخت
....توچی ......تو هر*زه ای》
میسو : مامان ولم کن بزار برم
چاری : *روبه میسو
هه برای من که دخترت بودم دلت نسوخت!
نه چرا باید برای بچه یکی که ازش خوشم نمیاد دلم بسوزه
تو بچه ی یکی هستی که اصن نمیخاستمش منو به زور منو شوهر دادن
به زور منو باهاش خابوندن
میسو : مامان .....توو...منو نمیخای
چاری : نه
میسو : چرا داری کارای خودتو سر من میاری چرا میخای سرنوشت منو هم مثل خودت کنی که البته کردی تو ی عوضی بیش نیستی کثافت
چاری : ههه هرچی دلت میخاد بگو
فکر کردی چرا با دخترای هم سن و سالای تو یا با خود تو اینکارو کردم
میسو : ....چرا
چاری : چون من این دردو کشیدمممم.....من کشیدم این دردو پس بقیه هم بایددددد بِکشن
جیکیون : خانم رسیدیم فرودگاه
تا یه ساعت دیگه پروازمون شروع میشه
.........
هیونجین : هوسوک رسیدیم
هوسوک : همه تیم A هستن؟
(تیم Aتیم خود هوسوکه)
هیونجین : بله ..
هوسوک :تیم B چی
هیونجین : بله اونا هم هستن از سرهنگ دوم خاستم تا تیمش یه دوساعت باما باشه
هوسوک : خوبه ...
بریم تو
.....
یواش فقط مردم نترسن
هیونجین : مردم و میبرم یه قسمت دیگه
هوسوک : خوبه
ویو هوسوک : رسیدم به اداره
هوسوک : هیونجین سریع گزارش رو بده.....
هیونجین : قربان امروز پرواز به آمریکا رو داره الانم توی فرودگاه مرکزی سئول هست
هوسوک : تیم و آماده کن الان میریم
هیونجین : بله
.........
.........
چاری :*داره کلمات میسو تو ذهنش عبور میکنه
《مامان تو منو اینجوری کردی.....
برای من که دخترت بودم دلت نسوخت
....توچی ......تو هر*زه ای》
میسو : مامان ولم کن بزار برم
چاری : *روبه میسو
هه برای من که دخترت بودم دلت نسوخت!
نه چرا باید برای بچه یکی که ازش خوشم نمیاد دلم بسوزه
تو بچه ی یکی هستی که اصن نمیخاستمش منو به زور منو شوهر دادن
به زور منو باهاش خابوندن
میسو : مامان .....توو...منو نمیخای
چاری : نه
میسو : چرا داری کارای خودتو سر من میاری چرا میخای سرنوشت منو هم مثل خودت کنی که البته کردی تو ی عوضی بیش نیستی کثافت
چاری : ههه هرچی دلت میخاد بگو
فکر کردی چرا با دخترای هم سن و سالای تو یا با خود تو اینکارو کردم
میسو : ....چرا
چاری : چون من این دردو کشیدمممم.....من کشیدم این دردو پس بقیه هم بایددددد بِکشن
جیکیون : خانم رسیدیم فرودگاه
تا یه ساعت دیگه پروازمون شروع میشه
.........
هیونجین : هوسوک رسیدیم
هوسوک : همه تیم A هستن؟
(تیم Aتیم خود هوسوکه)
هیونجین : بله ..
هوسوک :تیم B چی
هیونجین : بله اونا هم هستن از سرهنگ دوم خاستم تا تیمش یه دوساعت باما باشه
هوسوک : خوبه ...
بریم تو
.....
یواش فقط مردم نترسن
هیونجین : مردم و میبرم یه قسمت دیگه
هوسوک : خوبه
۱۸.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.