زندگی سخت(پارت11)
سعی میکردم از دستشون ازاد شم ولی نمیتونستم قدرتش را نداشتم که با داد یک نفر
دست نگه داشتند
جونگکوک را دیدم که نفس نفس میزد دوید سمت من
ودستای اون دوتا دختر که دستای منا گرفته بودند را از دستای من کند وگفت:چه غلطییی میکنیدددد؟؟؟😡
یکی از دخترا:اوپاااا دستم درد گرفت
جونگکوک:خفههه شووو
بعدش دیدم کتش را در اورد وانداخت روم منا به خودش چسبوند و
گفت:چه غلطییی میکردیدددد؟؟؟؟معلومه؟؟؟؟
جینا:اوپا معلومه این دختره عوضی را ادم میکردیم
جونگکوک:جینا خفههه شو یکی تورا ل..خ..ت
میکرد بعدش ازت لایو میذاشت خوشت میومد؟😡
جینا:اوپا منا با این دختره مقایسه میکنی؟؟؟
جونگکوک:اون خیلی بهتره تووو
جونگکوک:اگه ببینم یک دفعه دیگه این کارا با ا٫ت کردیدد با من طرفید
جبنا:از کی تاحالا مدافع اون شدی؟؟؟تو هم خودت اذیتش میکردیییییی
جونگکوک
جینا داشت جیغ جیغ میکرد وحرف میزد بی توجه بهش دستما دور کمر ا٫ت گذاشتم وحرکت کردم به سمت حیاط اصلی
داشتیم میرفتیم که ا٫ت وایساد
گفت:چطوررر برم بین اون همه ادم؟؟؟دیگه فقط ابروم نرفته بود که اونم رفت😭😭همه منا اونطور ل...خ...ت... دیدند
جونگکوک:گریه نکن ا٫ت هر کسی بخواد بهت نگاه بندازه با من طرفهعه لطفا اروم باش
ا٫ت
دیدم جونگکوک گفت نگران نباش واقعا حس اینکه یکی پیشتته چقدر خوبه حس اینکه جلو همه ازت دفاع کنی چقدر عالیههه با دستشاش اشکام را پاک کرد وگفتتت:هر کسی اذیتت کرد به من بگو باشه ؟
ا٫ت:اما اخه
جونگکوک:اخه نداره بگو باشه
ا٫ت:باشه ،واقعا مرسییی ولی من روم نمیشه بیام جلو بقیه
جونگکوک:اونا باید بع خاطر کارشون خجالت بکشند نه تو
ا٫ت.
دستما گرفت ورفتیم به سمت حیاط اصلی وقتی منا دیدند کنار جونگکوک واینکه دستای جونگکوک دور کمرم بود همه با تعجب نگاه میکردند
چون جونگکوک پیشم بود همه حتی میترسیدند نگاهم کنند دیگه چه برسه به حرف زدند
وارد ساختمان مدرسه که شدیم همه همه با تعجب نگاهم میکردند ولی نفرت از توی چشماشون معلوم بود ولی بیشتر از اینکه کت جونگکوک توی تن من بود تعجب کرده بودند
کتش بوی خوبی میداد
بویی که بهم احساس ارامش میداد خیلی به این حس ارامش این روزا نیاز داشتم
وارد کلاسمون شدیم
جونگکوک گفت منا نشوند سر جام وگفت:اگه فقط یکبار دیگه ببینم کسی ا٫تا اذیت میکنههه با من طرفه اون موقع دیگه تضمین نمیکنم که اتفاقی براش بیفته
همه فقط با تعجب نگاه میکردند
همون موقع جینا با چشمای گریون اومد داخل
که دیدم
ماریا بغلش کرده بود
یکی از دخترای کلاسمون گفت:چی شده جیناا؟
جینا:او اون دختره ه...ر...ز...ه... جونگکوکا از من گرفت باورت میشه جونگکوک به خاطر اون گدا سر من داد زد؟؟؟
همه:چییی؟؟
جونگکوک همینطور که خیلی آروم وریلکس روی صندلی نشسته بود ویکی از پاهاشا انداخته بود روی اون یکی پاش ویکرمان داشت میخوند گفت
جونگکوک:مواظب دهنت باش درست حرف بزنی وگرنه عاقبت داره
جینااا: چطوررررر توی دوروز انقدر عوض شدییی؟
جونگکوک:عوض نشدم فقط به خود واقعیم برگشتممم
فقط فهمیدم چقدر عوضییی ومن چقدر تحت تاثیر تو قرار میگیرفتم
فقط فهمیدم چقدر ا٫ت را اذیت کردی وکاری کردی منم این کارا کنم
واقعا جونگکوک داشت منا متعجب میکرد انگار یکانسان دیگه بود کاملا عوض شده بود این همون بود که سر من داد میزد به خاطر جینا؟؟؟
باور نکردی بود به خاطر اینکه یکی. را داشنم که اینطور ازم حمایت میکرد قلبم ارامش گرفته بود یک احساس عجیبی داشتم اینکه جئونجونگکوک پسری که همه حتی نمیتونسند باهاش حرف بزنند. چون مغرور بود الان به خاطر من داشت این حرفا را به دوست دختر عزیزش میزد؟؟؟
واقعا امروز مدرسه با تمام بدی هاش برای جالب شده بود تاحالا کسی جرئت نداشت ازم حمایت کنه البته کسی هم نبود این کارا کنه
توی این فکرا بودم که دیدم معلم اومد همه نشستند سر جاشون
کل زنگ نگاه جونگکوک را روی خودم احساس کردم
بعد از تموم شدن کلاس
رفتم پیش جونگکوک
ا٫ت:نمیدونم چطور باید ازت تشکر کنم
جونگکوک:لازم نیست به تشکر
ا٫ت:جالبه نه؟برای اولین بار کسی از من حمایت کرد توی این مدرسه
برای من که خیلی جالبه
جونگکوک:برات جالب نباشه چون قراره عادت بشه حالا بیا بریم یکم بیرون
ا٫ت: من روم نمیشه
جونگکوک:من باهاتمم کسی نمیتونه بهت چپ نگاه کنه حالا دستت را بده من
ا٫ت
دیدم دستم را گرفت ورفت توی حیاط همه با تعجب نگاهم میکردند
بچه هااا من این همه مینویسم ولی اصلا حمایت نمیشه برای همین هم امروز دیر گذاشتم لطفا حمایت کنید
دست نگه داشتند
جونگکوک را دیدم که نفس نفس میزد دوید سمت من
ودستای اون دوتا دختر که دستای منا گرفته بودند را از دستای من کند وگفت:چه غلطییی میکنیدددد؟؟؟😡
یکی از دخترا:اوپاااا دستم درد گرفت
جونگکوک:خفههه شووو
بعدش دیدم کتش را در اورد وانداخت روم منا به خودش چسبوند و
گفت:چه غلطییی میکردیدددد؟؟؟؟معلومه؟؟؟؟
جینا:اوپا معلومه این دختره عوضی را ادم میکردیم
جونگکوک:جینا خفههه شو یکی تورا ل..خ..ت
میکرد بعدش ازت لایو میذاشت خوشت میومد؟😡
جینا:اوپا منا با این دختره مقایسه میکنی؟؟؟
جونگکوک:اون خیلی بهتره تووو
جونگکوک:اگه ببینم یک دفعه دیگه این کارا با ا٫ت کردیدد با من طرفید
جبنا:از کی تاحالا مدافع اون شدی؟؟؟تو هم خودت اذیتش میکردیییییی
جونگکوک
جینا داشت جیغ جیغ میکرد وحرف میزد بی توجه بهش دستما دور کمر ا٫ت گذاشتم وحرکت کردم به سمت حیاط اصلی
داشتیم میرفتیم که ا٫ت وایساد
گفت:چطوررر برم بین اون همه ادم؟؟؟دیگه فقط ابروم نرفته بود که اونم رفت😭😭همه منا اونطور ل...خ...ت... دیدند
جونگکوک:گریه نکن ا٫ت هر کسی بخواد بهت نگاه بندازه با من طرفهعه لطفا اروم باش
ا٫ت
دیدم جونگکوک گفت نگران نباش واقعا حس اینکه یکی پیشتته چقدر خوبه حس اینکه جلو همه ازت دفاع کنی چقدر عالیههه با دستشاش اشکام را پاک کرد وگفتتت:هر کسی اذیتت کرد به من بگو باشه ؟
ا٫ت:اما اخه
جونگکوک:اخه نداره بگو باشه
ا٫ت:باشه ،واقعا مرسییی ولی من روم نمیشه بیام جلو بقیه
جونگکوک:اونا باید بع خاطر کارشون خجالت بکشند نه تو
ا٫ت.
دستما گرفت ورفتیم به سمت حیاط اصلی وقتی منا دیدند کنار جونگکوک واینکه دستای جونگکوک دور کمرم بود همه با تعجب نگاه میکردند
چون جونگکوک پیشم بود همه حتی میترسیدند نگاهم کنند دیگه چه برسه به حرف زدند
وارد ساختمان مدرسه که شدیم همه همه با تعجب نگاهم میکردند ولی نفرت از توی چشماشون معلوم بود ولی بیشتر از اینکه کت جونگکوک توی تن من بود تعجب کرده بودند
کتش بوی خوبی میداد
بویی که بهم احساس ارامش میداد خیلی به این حس ارامش این روزا نیاز داشتم
وارد کلاسمون شدیم
جونگکوک گفت منا نشوند سر جام وگفت:اگه فقط یکبار دیگه ببینم کسی ا٫تا اذیت میکنههه با من طرفه اون موقع دیگه تضمین نمیکنم که اتفاقی براش بیفته
همه فقط با تعجب نگاه میکردند
همون موقع جینا با چشمای گریون اومد داخل
که دیدم
ماریا بغلش کرده بود
یکی از دخترای کلاسمون گفت:چی شده جیناا؟
جینا:او اون دختره ه...ر...ز...ه... جونگکوکا از من گرفت باورت میشه جونگکوک به خاطر اون گدا سر من داد زد؟؟؟
همه:چییی؟؟
جونگکوک همینطور که خیلی آروم وریلکس روی صندلی نشسته بود ویکی از پاهاشا انداخته بود روی اون یکی پاش ویکرمان داشت میخوند گفت
جونگکوک:مواظب دهنت باش درست حرف بزنی وگرنه عاقبت داره
جینااا: چطوررررر توی دوروز انقدر عوض شدییی؟
جونگکوک:عوض نشدم فقط به خود واقعیم برگشتممم
فقط فهمیدم چقدر عوضییی ومن چقدر تحت تاثیر تو قرار میگیرفتم
فقط فهمیدم چقدر ا٫ت را اذیت کردی وکاری کردی منم این کارا کنم
واقعا جونگکوک داشت منا متعجب میکرد انگار یکانسان دیگه بود کاملا عوض شده بود این همون بود که سر من داد میزد به خاطر جینا؟؟؟
باور نکردی بود به خاطر اینکه یکی. را داشنم که اینطور ازم حمایت میکرد قلبم ارامش گرفته بود یک احساس عجیبی داشتم اینکه جئونجونگکوک پسری که همه حتی نمیتونسند باهاش حرف بزنند. چون مغرور بود الان به خاطر من داشت این حرفا را به دوست دختر عزیزش میزد؟؟؟
واقعا امروز مدرسه با تمام بدی هاش برای جالب شده بود تاحالا کسی جرئت نداشت ازم حمایت کنه البته کسی هم نبود این کارا کنه
توی این فکرا بودم که دیدم معلم اومد همه نشستند سر جاشون
کل زنگ نگاه جونگکوک را روی خودم احساس کردم
بعد از تموم شدن کلاس
رفتم پیش جونگکوک
ا٫ت:نمیدونم چطور باید ازت تشکر کنم
جونگکوک:لازم نیست به تشکر
ا٫ت:جالبه نه؟برای اولین بار کسی از من حمایت کرد توی این مدرسه
برای من که خیلی جالبه
جونگکوک:برات جالب نباشه چون قراره عادت بشه حالا بیا بریم یکم بیرون
ا٫ت: من روم نمیشه
جونگکوک:من باهاتمم کسی نمیتونه بهت چپ نگاه کنه حالا دستت را بده من
ا٫ت
دیدم دستم را گرفت ورفت توی حیاط همه با تعجب نگاهم میکردند
بچه هااا من این همه مینویسم ولی اصلا حمایت نمیشه برای همین هم امروز دیر گذاشتم لطفا حمایت کنید
۷.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.