پارت 17
هانی حالت خوبه خدای من شکرت من معذرت میخوام من نمیخواستم این اتفاق بیوفته ببخشید
از لرزش شونه هاش فهمیدم داره گریه میکنه از خودم جداش کردم بهش نگاه کردم داشت مثل بچههای دوساله ای که چیزی رو شکوندن گریه میکرد اشکاش رو پاک کردم و بغلش کردم اشکال نداره
بینیش رو بالا کشید واقعا کیوت شده بود گفت یعنی میبخشی من رو 🥺🥺🥺🥺
دیگه نتونستم تحمل کنم اومدم نزدیکتر و گونش رو💋
متعجب بهم نگاه کرد که گفتم خیلی کیوتی
بعدم بلند شدم رفتم آشپزخونه
جین ویو
چند لحظه همونطور موندم به خودم که اومدم مثل دیونه ها شروع به خندیدن کردم آخرش هم با لبخند رفتم بیرون از اتاق توی آشپزخانه نشسته بود و داشت
صبحونه میخورد اجوما به من که نگاه کرد لبخندی زد و گفت بهتره من برم دخترم شما هم با هم دیگه استراحت کنید منظورش رو نفهمیدم
بعد از اینکه اجوما رفت هانی یکی زد تو دستم چرا پاکش نکردی
اخخ چی رو به اینه دیوار که نگاه کردم منظورش رو فهمیدم نگاه شیطانی بهش انداختم و کنارش نشستم
دلم نمیخواد پاکش کنم میخوام تا آخر همينطور بمونه
یاا من هنوز افسر تو هستم یادت نره
جین درسته ولی الان عشقمم هستی 😍😍😍
🤭🤭🤭🤭🤭🤭
هی تو خجالت کشیدی باورم نمیشه
یاااا
باشه باشه غذات رو بخور خوب شده
آره ولی این رو تو درست کردی
اوهوم
پس آشپزی هم بلدی
آره از مادرم یاد گرفتم همیشه دوست داشتم واسه همسر آیندم همیشه آشپزی کنم
از لرزش شونه هاش فهمیدم داره گریه میکنه از خودم جداش کردم بهش نگاه کردم داشت مثل بچههای دوساله ای که چیزی رو شکوندن گریه میکرد اشکاش رو پاک کردم و بغلش کردم اشکال نداره
بینیش رو بالا کشید واقعا کیوت شده بود گفت یعنی میبخشی من رو 🥺🥺🥺🥺
دیگه نتونستم تحمل کنم اومدم نزدیکتر و گونش رو💋
متعجب بهم نگاه کرد که گفتم خیلی کیوتی
بعدم بلند شدم رفتم آشپزخونه
جین ویو
چند لحظه همونطور موندم به خودم که اومدم مثل دیونه ها شروع به خندیدن کردم آخرش هم با لبخند رفتم بیرون از اتاق توی آشپزخانه نشسته بود و داشت
صبحونه میخورد اجوما به من که نگاه کرد لبخندی زد و گفت بهتره من برم دخترم شما هم با هم دیگه استراحت کنید منظورش رو نفهمیدم
بعد از اینکه اجوما رفت هانی یکی زد تو دستم چرا پاکش نکردی
اخخ چی رو به اینه دیوار که نگاه کردم منظورش رو فهمیدم نگاه شیطانی بهش انداختم و کنارش نشستم
دلم نمیخواد پاکش کنم میخوام تا آخر همينطور بمونه
یاا من هنوز افسر تو هستم یادت نره
جین درسته ولی الان عشقمم هستی 😍😍😍
🤭🤭🤭🤭🤭🤭
هی تو خجالت کشیدی باورم نمیشه
یاااا
باشه باشه غذات رو بخور خوب شده
آره ولی این رو تو درست کردی
اوهوم
پس آشپزی هم بلدی
آره از مادرم یاد گرفتم همیشه دوست داشتم واسه همسر آیندم همیشه آشپزی کنم
۱۹.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.