چهل دوم
نیکا: تو که میدونی من دوست دارم تو چرا منو دوس....
متین: منظورت اینکه من دوست ندارم من تو رو با همه دنیا عوض نمیکنم
نیکا: دروغ میگی
متین: تاحالا از من دروغ شنیدی
نیکا: خیلی خیلی انقد به من دروغ گفتی که تعداد دروغات از دستم در رفته
متین: ماشین رو زدم بغل،، نیکا گوشیت و بده به من
نیکا:گوشیم رو دادم بهش
متین:حالا پیاده شو
نیکا:آخه چراا؟
متین: گفتم پیاده شو
نیکا:پیاده شدم هوا طوفانی بود که یه دفه بارون بارید و متینم رفت کسی هم تو خیابون نبود که به ارسلان زنگ بزنم رفتم تو پارک و روصندله پارک نشستم و خوابم برد
برید تو خماری
متین: منظورت اینکه من دوست ندارم من تو رو با همه دنیا عوض نمیکنم
نیکا: دروغ میگی
متین: تاحالا از من دروغ شنیدی
نیکا: خیلی خیلی انقد به من دروغ گفتی که تعداد دروغات از دستم در رفته
متین: ماشین رو زدم بغل،، نیکا گوشیت و بده به من
نیکا:گوشیم رو دادم بهش
متین:حالا پیاده شو
نیکا:آخه چراا؟
متین: گفتم پیاده شو
نیکا:پیاده شدم هوا طوفانی بود که یه دفه بارون بارید و متینم رفت کسی هم تو خیابون نبود که به ارسلان زنگ بزنم رفتم تو پارک و روصندله پارک نشستم و خوابم برد
برید تو خماری
۱۱.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.