ادامه ی پارت ۴۴
ادامه ی پارت ۴۴
نامجون : حالا حالا ها اینجا موندگاری
نوئل : که اینطور پس باید برام امکانات هم فراهم کنی اینجوری که نمیشه
نامجون : مثلا
نوئل : گوشی میخوام بعدشم چند دست لباس میخوام تا کی قراره با این لباس سر کنم
نامجون : باشه
نوئل : تو کار زندگی نداری مگه همش تو این خونه نشستی
نامجون : چرا هی از این موضوع میری اون موضوع واقعا سوال داری یا میخوای به من تیکه بندازی
نوئل : هر دو حالا جواب بده
نامجون : فکر نکن الا کاری به کارت ندارم یعنی تموم شدا اگه بخوای به این کارات ادامه بدی
منم مجبور میشم یه جور دیگه باهات برخورد کنم ( خیلی جدی میگه )
نوئل : باشه بابا توهم
من میرم تو اتاقم
و از روی کاناپه بلند شدم اما چیزی مانعم شد
نامجون بود که دستامو محکم گرفته بود
نامجون : میخوای بری اونجا چیکار کنی بشین حداقل فیلمه رو تا اخر نگاه کن
نوئل : فیلمه برام حوصله سر بره حالا میزاری برم
نامجون : نه
همینجا بشین اصلا تا نگفتم حق نداری از اینجا جوم بخوری
کلافه روی کاناپه نشستم
نوئل : واقعا فکر کردی کی هستی که بهم دستور میدی هان دست از سرم بردار دیگه
چند بار بهت گفتم ازت متنفرم هدف از این کارات چیه اصلا
بزار این زندگی کوفتیمو کنم تا کی میخوای یا هر کارت زندگیمو داغون تر کنی هان
فکر کردی الا با این کارات همچی درست میشه
نه فقط داری بیشتر اذیتم میکنی
اگه واقعا میخوای کار های این همه سالتو جبران کنی بزار برم فقط بزار برم اینکه پیش تو باشم ففط باعث بیشتر شدن درد و رنجم میشه میفهمی ( اعصبی )
نامجون : حالا حالا ها اینجا موندگاری
نوئل : که اینطور پس باید برام امکانات هم فراهم کنی اینجوری که نمیشه
نامجون : مثلا
نوئل : گوشی میخوام بعدشم چند دست لباس میخوام تا کی قراره با این لباس سر کنم
نامجون : باشه
نوئل : تو کار زندگی نداری مگه همش تو این خونه نشستی
نامجون : چرا هی از این موضوع میری اون موضوع واقعا سوال داری یا میخوای به من تیکه بندازی
نوئل : هر دو حالا جواب بده
نامجون : فکر نکن الا کاری به کارت ندارم یعنی تموم شدا اگه بخوای به این کارات ادامه بدی
منم مجبور میشم یه جور دیگه باهات برخورد کنم ( خیلی جدی میگه )
نوئل : باشه بابا توهم
من میرم تو اتاقم
و از روی کاناپه بلند شدم اما چیزی مانعم شد
نامجون بود که دستامو محکم گرفته بود
نامجون : میخوای بری اونجا چیکار کنی بشین حداقل فیلمه رو تا اخر نگاه کن
نوئل : فیلمه برام حوصله سر بره حالا میزاری برم
نامجون : نه
همینجا بشین اصلا تا نگفتم حق نداری از اینجا جوم بخوری
کلافه روی کاناپه نشستم
نوئل : واقعا فکر کردی کی هستی که بهم دستور میدی هان دست از سرم بردار دیگه
چند بار بهت گفتم ازت متنفرم هدف از این کارات چیه اصلا
بزار این زندگی کوفتیمو کنم تا کی میخوای یا هر کارت زندگیمو داغون تر کنی هان
فکر کردی الا با این کارات همچی درست میشه
نه فقط داری بیشتر اذیتم میکنی
اگه واقعا میخوای کار های این همه سالتو جبران کنی بزار برم فقط بزار برم اینکه پیش تو باشم ففط باعث بیشتر شدن درد و رنجم میشه میفهمی ( اعصبی )
۹.۶k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.