ازدواج اجباری دو مافیا پارت 4
بعد درسه.....
ویو ا/ت :
بعد مدرسه ی کوفتی رفتیم پایین و دوتا ون سیاه و چندتا بادیگارد و دیدیم که یکیش برای لیسا و ته بود یکی هم برای منو کوک همه ی کسایی که تو حیاط بودن خیره شده بودن به ما بادیگاردا سریع دوییدن سمت ما
بادیگارد ها : تعظیم کردن*سلام بر دو ارباب جوان بذارید کیفتون رو برداریم
+بیا بگیر
ویو ا/ت :
با لیسا و کوک خدافظی کردیم و سوار ون شدیم
بادیگارد :ارباب هایه جوان ارباب بزرگ فرمودن که شما رو ببریم عمارت
÷خانواده هامون هم هستن
بادیگارد :بله ارباب
÷خیله خب
چند دقیقه بعد.....
ویو ا/ت :
بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت بابابزرگمون خیلی وقته بابابزرگ رو ندیده بودیم دوییدیم سمت در عمارت در زدیم خدمتکار در و باز کرد رفتیم سمت سالن کل فامیل نشسته بودن رفتیم به همه سلام کردیم رفتیم سمت بابابزرگ
+÷سلام بابابزرگ
بابابزرگ :سلام نوه ی خوشگلم سلام نوه ی جذابم خسته نباشید مافیا های کوچک برین لباساتون رو عوض کنید بعدم بیاید بشینید باهاتون کار دارم
+باشه بابابزرگ
ویو ا/ت :
منو کوک رفتیم تو اتاقامون لباسامون رو عوض کردیم تو راه رفتن به پایین کوک گفت :
÷ا/ت گفته بودی زندگی یونگی رو برات در بیارم تو مدرسه از بچه ها پرس و جو کردم از رفیقام پرسیدم مثل اینکه پدربزرگش با پدربزگمون رفیقه و همینطور پدرش با پدرمون بعد ما بزگترین مافیایه کره ی جنوبی اینا هستن خاندان مین الانم یونگی مافیاس باید حواصمون بهش باشه آها راستی یه خواهر کوچیکترم داره اون تویه مدرسه دیگس
+اوک حواصم هست
ویو ا/ت :
بعد حرف های کوک رفتیم پایین و پیش مامان و بابامون نشستیم
بابابزرگ :خب حالا که همه جمع ایم حرفم رو شروع میکنم من یه رفیق دارم به نام مین سوهو که بعد از خاندان جئون بزرگترین مافیا کره هست قبل از ازدواجمون قرار گذاشتیم که اگه ازدواج کردیم و نوه هامون دختر و پسر شدن با هم ازدواج کنن سوهو یه نوه به نام مین یونگی داره که همسن تو ا/ت و کوک هست شنیدم تو یه مدرسه هستید ا/ت بهتر به یونگی نزدیک شی چون قراره هفته ی بعد آخر هفته ازدواج کنید و پیوند خانوادگی بزرگی به وجود بیاد پیوند خانواده ی جئون و مین
ویو ا/ت :
بعد مدرسه ی کوفتی رفتیم پایین و دوتا ون سیاه و چندتا بادیگارد و دیدیم که یکیش برای لیسا و ته بود یکی هم برای منو کوک همه ی کسایی که تو حیاط بودن خیره شده بودن به ما بادیگاردا سریع دوییدن سمت ما
بادیگارد ها : تعظیم کردن*سلام بر دو ارباب جوان بذارید کیفتون رو برداریم
+بیا بگیر
ویو ا/ت :
با لیسا و کوک خدافظی کردیم و سوار ون شدیم
بادیگارد :ارباب هایه جوان ارباب بزرگ فرمودن که شما رو ببریم عمارت
÷خانواده هامون هم هستن
بادیگارد :بله ارباب
÷خیله خب
چند دقیقه بعد.....
ویو ا/ت :
بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت بابابزرگمون خیلی وقته بابابزرگ رو ندیده بودیم دوییدیم سمت در عمارت در زدیم خدمتکار در و باز کرد رفتیم سمت سالن کل فامیل نشسته بودن رفتیم به همه سلام کردیم رفتیم سمت بابابزرگ
+÷سلام بابابزرگ
بابابزرگ :سلام نوه ی خوشگلم سلام نوه ی جذابم خسته نباشید مافیا های کوچک برین لباساتون رو عوض کنید بعدم بیاید بشینید باهاتون کار دارم
+باشه بابابزرگ
ویو ا/ت :
منو کوک رفتیم تو اتاقامون لباسامون رو عوض کردیم تو راه رفتن به پایین کوک گفت :
÷ا/ت گفته بودی زندگی یونگی رو برات در بیارم تو مدرسه از بچه ها پرس و جو کردم از رفیقام پرسیدم مثل اینکه پدربزرگش با پدربزگمون رفیقه و همینطور پدرش با پدرمون بعد ما بزگترین مافیایه کره ی جنوبی اینا هستن خاندان مین الانم یونگی مافیاس باید حواصمون بهش باشه آها راستی یه خواهر کوچیکترم داره اون تویه مدرسه دیگس
+اوک حواصم هست
ویو ا/ت :
بعد حرف های کوک رفتیم پایین و پیش مامان و بابامون نشستیم
بابابزرگ :خب حالا که همه جمع ایم حرفم رو شروع میکنم من یه رفیق دارم به نام مین سوهو که بعد از خاندان جئون بزرگترین مافیا کره هست قبل از ازدواجمون قرار گذاشتیم که اگه ازدواج کردیم و نوه هامون دختر و پسر شدن با هم ازدواج کنن سوهو یه نوه به نام مین یونگی داره که همسن تو ا/ت و کوک هست شنیدم تو یه مدرسه هستید ا/ت بهتر به یونگی نزدیک شی چون قراره هفته ی بعد آخر هفته ازدواج کنید و پیوند خانوادگی بزرگی به وجود بیاد پیوند خانواده ی جئون و مین
۱۳.۴k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.