پارت ⁵
پارت ⁵
متاسفانه در خونه لیا برقی بود و باز نمیشد
یهو دید لوکا یه صدای عجیبی از درد داره در میاره سمت گوشیش رفت
و نورشو روشن کرد شانس آورد که گوشیشو زده بود به شارژ وگرنه الان شارژ نداشت
دنبال صدای موکا گشت با تور گوشیش الان کلا جنو این داستانا رو فراموش کرده بود
یکم جلو تر خون دید
برای ۵ ثانیه قفل شده بود
موکا داشته از میز میومده پایین که شکمش گیر میکنه به تیزیه میز گیر
میکنه و بریده میشه
سریع زنگ میزنه آمبولانس حیوانات خانگی
بعد ۵ دقیقه میرسن و درو میشکنن
(لیا بهشون گفته در خونه قفله)
موکارو بردن اتاق عمل
بعد ۳ ساعت
لیا آروم آروم اشک میریخت
یهو دید حجم زیادی پرستار دارن میرن اتاق عمل فقط موکا تو اون اتاق کوفتی بود
لیا تاقت نیاوردو نشست زمین بلند بلند گریه میکرد جیغای وحشتناک میزد که همه میگفتن الان حنجرش پاره میشه
میخواستن نزدیکش شن که لیا یه چاقو برداشت(منم نمیدونم از کجا🤣)
گذاشت روی رگش گفت:
خمارییییییی
شرایط ⁷ لایک🍓
متاسفانه در خونه لیا برقی بود و باز نمیشد
یهو دید لوکا یه صدای عجیبی از درد داره در میاره سمت گوشیش رفت
و نورشو روشن کرد شانس آورد که گوشیشو زده بود به شارژ وگرنه الان شارژ نداشت
دنبال صدای موکا گشت با تور گوشیش الان کلا جنو این داستانا رو فراموش کرده بود
یکم جلو تر خون دید
برای ۵ ثانیه قفل شده بود
موکا داشته از میز میومده پایین که شکمش گیر میکنه به تیزیه میز گیر
میکنه و بریده میشه
سریع زنگ میزنه آمبولانس حیوانات خانگی
بعد ۵ دقیقه میرسن و درو میشکنن
(لیا بهشون گفته در خونه قفله)
موکارو بردن اتاق عمل
بعد ۳ ساعت
لیا آروم آروم اشک میریخت
یهو دید حجم زیادی پرستار دارن میرن اتاق عمل فقط موکا تو اون اتاق کوفتی بود
لیا تاقت نیاوردو نشست زمین بلند بلند گریه میکرد جیغای وحشتناک میزد که همه میگفتن الان حنجرش پاره میشه
میخواستن نزدیکش شن که لیا یه چاقو برداشت(منم نمیدونم از کجا🤣)
گذاشت روی رگش گفت:
خمارییییییی
شرایط ⁷ لایک🍓
۱.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.