رمان عشق لجباز من
پارت 24
ارسلان:بیا بشین
رفتم تو بغلش نشستم.
من:راست میگن تو قبل از اینکه من بیام یه جوری بودی؟🤐
ارسلان:زر میزنن😂نه خب راستش به خاطر یه مسئله ای اینطوری شد حالا بعدا برات میگم🤭
من:یعنی به خاطر من تغییر کردی؟
ارسلان
من:نه خب راستش اره یعنی نه😂میدونی من خیلی تنها بودم اگه همین بچه ها نبودن تا الان خودمو کشته بودم واقعا وقتی تو اومدی دوباره ایران به زندگیم امیدوار شدم یعنی خب میدونی🤭چطوری بگم تو شدی بهترین دوستم زندگیم کسی که دوسش دارم😁
و اروم زیر لب گفتم:شدی کسی که دوباره عاشقشم🤭
دیانا:دوسم داری؟ 😶
من:خیلی بیشتر از چیزی که حتی فکر کنی🥲
دیانا:راستش یه حسیه که انگار به یه ادمی وابسته ای و نمیدونی چرا و ازش خوشت میاد و وقتی پیشته ارامش داری
من:عه عاشق شدی کی هست حالا😂
دیانا:تویی احمق😂
من:خو میدونی من یه بار خیلی شدید عاشق شدم و ازش ضربه خوردم و خب میدونی مثل قبل نمیتونم به کسی اعتماد کنم🥲ولی خب عشق حرف حالیش نمیشه بازم هر کاری کنم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که به کسی دیگه علاقه مند نشم🤭
دیانا:خب راستش منم همینطور پس هر دومون همو درک میکنیم🥲
من:من و تو و این همه تفاهم😂
دیانا:زهر مار😂
من:مگه نگفتی دوسم داری؟😂
دیانا:بله گفتم😂
من:خو پس به نتیجه رسیدیم😂ما همو میخواییم😂
دیانا:میدونی یه حس عجیبیه.........😶
من:انگاری که هیچ علاقه ای نداری ولی وابسته اونی و نمیتونی بدون اون🥲نمیتونی درد کشیدنشو ببیینی نمیتونی با کس دیگه ای ببینیش🥲
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
ارسلان:بیا بشین
رفتم تو بغلش نشستم.
من:راست میگن تو قبل از اینکه من بیام یه جوری بودی؟🤐
ارسلان:زر میزنن😂نه خب راستش به خاطر یه مسئله ای اینطوری شد حالا بعدا برات میگم🤭
من:یعنی به خاطر من تغییر کردی؟
ارسلان
من:نه خب راستش اره یعنی نه😂میدونی من خیلی تنها بودم اگه همین بچه ها نبودن تا الان خودمو کشته بودم واقعا وقتی تو اومدی دوباره ایران به زندگیم امیدوار شدم یعنی خب میدونی🤭چطوری بگم تو شدی بهترین دوستم زندگیم کسی که دوسش دارم😁
و اروم زیر لب گفتم:شدی کسی که دوباره عاشقشم🤭
دیانا:دوسم داری؟ 😶
من:خیلی بیشتر از چیزی که حتی فکر کنی🥲
دیانا:راستش یه حسیه که انگار به یه ادمی وابسته ای و نمیدونی چرا و ازش خوشت میاد و وقتی پیشته ارامش داری
من:عه عاشق شدی کی هست حالا😂
دیانا:تویی احمق😂
من:خو میدونی من یه بار خیلی شدید عاشق شدم و ازش ضربه خوردم و خب میدونی مثل قبل نمیتونم به کسی اعتماد کنم🥲ولی خب عشق حرف حالیش نمیشه بازم هر کاری کنم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که به کسی دیگه علاقه مند نشم🤭
دیانا:خب راستش منم همینطور پس هر دومون همو درک میکنیم🥲
من:من و تو و این همه تفاهم😂
دیانا:زهر مار😂
من:مگه نگفتی دوسم داری؟😂
دیانا:بله گفتم😂
من:خو پس به نتیجه رسیدیم😂ما همو میخواییم😂
دیانا:میدونی یه حس عجیبیه.........😶
من:انگاری که هیچ علاقه ای نداری ولی وابسته اونی و نمیتونی بدون اون🥲نمیتونی درد کشیدنشو ببیینی نمیتونی با کس دیگه ای ببینیش🥲
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۳۱.۳k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.