پارت دوم سرخوشی
رفتم سمت اتاقم و لباسام رو عوض کردم و به سمت اتاق خاله پروانه رفتم .
(خاله پروانه مدیر پرورشگاهه)
میخواستم در بزنم که یه نفر صدام زد
_سوگل سوگل وایستا...
داشتم دیدم دلوینه.
دلوین تنها دوست منه؛من کلا آدم درونگرایی هستم .
دلوین خودش رو پرت کرد تو بغلم و گفت : تولدت مبارک بهترین خلق خداوند.
لبخندی زدم و گفتم : مرسی عشقم مرسی عزیزترینم
_حالا نوبت کادوته
یه جعبه ی کوچیک از توی جیبش در آورد و به سمتم گرفت و گفت بگیرش.
جعبه رو ازش گرفتم و بازش کردم .
دلوین تنها یادگار مادرش رو به من داد.
گفتم :آخه...
+هیسسسسس این برای توعه
_مرسی
+خب من برم که کار دارم .
_باشه بازم مرسی
دلوین از اونجا رفتم و منم در اتاق خاله پروانه رو زدم که یه صدا گفت بیا تو...
نگاه کنید تو یه روز دوتا پارت گذاشتم شما هم حمایت کنید بوص❤
(خاله پروانه مدیر پرورشگاهه)
میخواستم در بزنم که یه نفر صدام زد
_سوگل سوگل وایستا...
داشتم دیدم دلوینه.
دلوین تنها دوست منه؛من کلا آدم درونگرایی هستم .
دلوین خودش رو پرت کرد تو بغلم و گفت : تولدت مبارک بهترین خلق خداوند.
لبخندی زدم و گفتم : مرسی عشقم مرسی عزیزترینم
_حالا نوبت کادوته
یه جعبه ی کوچیک از توی جیبش در آورد و به سمتم گرفت و گفت بگیرش.
جعبه رو ازش گرفتم و بازش کردم .
دلوین تنها یادگار مادرش رو به من داد.
گفتم :آخه...
+هیسسسسس این برای توعه
_مرسی
+خب من برم که کار دارم .
_باشه بازم مرسی
دلوین از اونجا رفتم و منم در اتاق خاله پروانه رو زدم که یه صدا گفت بیا تو...
نگاه کنید تو یه روز دوتا پارت گذاشتم شما هم حمایت کنید بوص❤
۴.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.