𝐏𝟓
ا.ت
جیمین رفت بستنی بگیره..منم رفتم رو یکی از صندلیا نشستم..
چن دیقه بعد ی پسری اومد کنارم نشست..
من رفتم اونور تر..
اون بیشتر اومد طرفم...
هی من میرفتم اونور تر و اون نزدیکم میشد..تا جایی ک داشتم میوفتادم..
پسره:چرا ازم فرار میکنی خوشگله؟!
ا.ت:لطفا ازینجا برید..
پسره:نرم چیکار میکنی کوچولو..اووو چ اندام جذابی داری.....
جیمین
داشتم برا خودمو ا.ت بستنی میگرفتم..
منظر بودم تا بستنی هارو بم بده..یلحضه ا.تو نکاه کردم ک ی پسره خیلی لهش نزدبک شده بود..
سریع ب سمت پسره هجوم اورم و با مشت زم تو دهنش
جیمین:هووووووو چی داری میگی حرو*,مزادههههه هاااننن؟؟؟؟؟؟؟( با دااااددد)
جیمین پسررو تا حد مرگ زد..همهی مردم دورشون جمع شده بودن..
ا.تم یعب داشت ک جیمینو از اون پسره جدا کنه..
بالاخره با سختی موفق شد ک جیمینو از پیره جدا کنه..
ا.ت:جیمییییینننن بستههههه..نکنننن(گریه)
جیمین دست ا.تو کشید و برد تو ماشین..
جیمین:چرا اجازه دادی پیشت بشنه هاااا؟؟چرا نیومدی پیش مننننن؟؟؟؟؟ اگر بلایی سرت میاورد چیییییی؟؟؟ههااااااانننن(دااد)
ا.ت:..هق..ب..بخشید..
جیمین:هووووففففف..خوبی؟
ت.ت:ا..اره خوبم
جیمین ا.تو بغل کرد و سرشو بوسید..
جیمین:دیگخ اگر جایی رفتیم از کنارم تکون نخور..اوکی؟
ا.ت:ب.باشه
رفتن خونه..
ا.ت:سلام
جیمین:سلام
همه:سلااام
م.ت:خوشگذش بچها؟
جیمین:ن...
ا.ت:اره..
جیمین:هف..اره خیلی..
رفتن لباساشونو عوض کردن و اومدن پایین..
ز.ت:خببب..کجا رفتین؟
ا.ت:رفتیم شهر بازی..
د.ت: معلومه ک خیلی بهتون خوش گذشته نه؟
جیمین:اره خیلییی
ا.ت:هوف..
شرایط
۳۵ لایک
۱۰کامنت
بای
جیمین رفت بستنی بگیره..منم رفتم رو یکی از صندلیا نشستم..
چن دیقه بعد ی پسری اومد کنارم نشست..
من رفتم اونور تر..
اون بیشتر اومد طرفم...
هی من میرفتم اونور تر و اون نزدیکم میشد..تا جایی ک داشتم میوفتادم..
پسره:چرا ازم فرار میکنی خوشگله؟!
ا.ت:لطفا ازینجا برید..
پسره:نرم چیکار میکنی کوچولو..اووو چ اندام جذابی داری.....
جیمین
داشتم برا خودمو ا.ت بستنی میگرفتم..
منظر بودم تا بستنی هارو بم بده..یلحضه ا.تو نکاه کردم ک ی پسره خیلی لهش نزدبک شده بود..
سریع ب سمت پسره هجوم اورم و با مشت زم تو دهنش
جیمین:هووووووو چی داری میگی حرو*,مزادههههه هاااننن؟؟؟؟؟؟؟( با دااااددد)
جیمین پسررو تا حد مرگ زد..همهی مردم دورشون جمع شده بودن..
ا.تم یعب داشت ک جیمینو از اون پسره جدا کنه..
بالاخره با سختی موفق شد ک جیمینو از پیره جدا کنه..
ا.ت:جیمییییینننن بستههههه..نکنننن(گریه)
جیمین دست ا.تو کشید و برد تو ماشین..
جیمین:چرا اجازه دادی پیشت بشنه هاااا؟؟چرا نیومدی پیش مننننن؟؟؟؟؟ اگر بلایی سرت میاورد چیییییی؟؟؟ههااااااانننن(دااد)
ا.ت:..هق..ب..بخشید..
جیمین:هووووففففف..خوبی؟
ت.ت:ا..اره خوبم
جیمین ا.تو بغل کرد و سرشو بوسید..
جیمین:دیگخ اگر جایی رفتیم از کنارم تکون نخور..اوکی؟
ا.ت:ب.باشه
رفتن خونه..
ا.ت:سلام
جیمین:سلام
همه:سلااام
م.ت:خوشگذش بچها؟
جیمین:ن...
ا.ت:اره..
جیمین:هف..اره خیلی..
رفتن لباساشونو عوض کردن و اومدن پایین..
ز.ت:خببب..کجا رفتین؟
ا.ت:رفتیم شهر بازی..
د.ت: معلومه ک خیلی بهتون خوش گذشته نه؟
جیمین:اره خیلییی
ا.ت:هوف..
شرایط
۳۵ لایک
۱۰کامنت
بای
۵۰.۹k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.