* واقعا ؟
* واقعا ؟
جیمین ؛ واسه من ادم کشتن مثل اب خوردنه اگر بلایی سر ات بیاد مطمعن باش کشته میشی
چان سو : ولش کن
چان سو اسلحه در اورد و به طرف جیمین گرفت
جیمین خندیو
جیمین : می بینم چان سو هم داره اسلحه به دست میشه
چان سو : بشین سرجات
جیمین یهو یک مشت زد به چان سو و اسلحه رو گرفت
جیمین : بچه جون واست خیلی زوده
جیمین : ات رو بیارین ببینمش بعد . باید اول مطمعن شم حالش خوبه
* به بادیگاردا علامت داد تا ات رو بیارن
اوردن
جیمین : اتتت
رفت پیشش و بغلش کرد
جیمین : ات یکمی تحمل کن تو رو ازاینجا میبرم
ات : جیمین
جیمین : فقط ارم باش باشه و اصلااا نترس هر چی بشه
و ات رو کشیدن اون طرف ( بادیگاردا
جیمین اسلحه رو گرفت سمت پدر ات
جیمین ؛ چه طور تونستی با دخترت همچین کاری کنی
* می خوای بهت نشون دم ؟
اسلحه رو در اورد گذاست رو سر ات
* می خوای ؟
جیمین : ولش کن بزار ما دوتایی حرف میزنیم
* می دونی اقای پارک اول ازت خیلی می ترسیدم ولی وقتی نقطه ضعفت رو پیدا کردم نه دیگه نمی ترسم
* کاغذ رو بیارین
* اینو امضا کن منم ات رو ازاد کنم
می خواست امضا کنه که نکرد
جیمین : نه
* چی نه
جیمین : مهم نیس می خوای ات رو بکش می خوای نکش اون برام فقط برده بود پر از این همه برده هس
* اوه پس می خوای بکشم
جیمین : مهم نیس بلخره مردن اون واست پول نمیشه پش بکش
* کثافت
جیمین : به اندازه کافی وقت خریدم
وقتی جیمین ات رو بغل کرد ارم بهش چاقو دا تا طناب دستش رو ببره و الان ات دستش رو باز کرد
جیمین ؛ واسه من ادم کشتن مثل اب خوردنه اگر بلایی سر ات بیاد مطمعن باش کشته میشی
چان سو : ولش کن
چان سو اسلحه در اورد و به طرف جیمین گرفت
جیمین خندیو
جیمین : می بینم چان سو هم داره اسلحه به دست میشه
چان سو : بشین سرجات
جیمین یهو یک مشت زد به چان سو و اسلحه رو گرفت
جیمین : بچه جون واست خیلی زوده
جیمین : ات رو بیارین ببینمش بعد . باید اول مطمعن شم حالش خوبه
* به بادیگاردا علامت داد تا ات رو بیارن
اوردن
جیمین : اتتت
رفت پیشش و بغلش کرد
جیمین : ات یکمی تحمل کن تو رو ازاینجا میبرم
ات : جیمین
جیمین : فقط ارم باش باشه و اصلااا نترس هر چی بشه
و ات رو کشیدن اون طرف ( بادیگاردا
جیمین اسلحه رو گرفت سمت پدر ات
جیمین ؛ چه طور تونستی با دخترت همچین کاری کنی
* می خوای بهت نشون دم ؟
اسلحه رو در اورد گذاست رو سر ات
* می خوای ؟
جیمین : ولش کن بزار ما دوتایی حرف میزنیم
* می دونی اقای پارک اول ازت خیلی می ترسیدم ولی وقتی نقطه ضعفت رو پیدا کردم نه دیگه نمی ترسم
* کاغذ رو بیارین
* اینو امضا کن منم ات رو ازاد کنم
می خواست امضا کنه که نکرد
جیمین : نه
* چی نه
جیمین : مهم نیس می خوای ات رو بکش می خوای نکش اون برام فقط برده بود پر از این همه برده هس
* اوه پس می خوای بکشم
جیمین : مهم نیس بلخره مردن اون واست پول نمیشه پش بکش
* کثافت
جیمین : به اندازه کافی وقت خریدم
وقتی جیمین ات رو بغل کرد ارم بهش چاقو دا تا طناب دستش رو ببره و الان ات دستش رو باز کرد
۱۴.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.