داستان شما و تهیونگ پارت 1 تصویر بالا شمایین
قرار بود بخاطر شغل پدرتون به کره ی جنوبی برین
پدرتون یه ادم پولدار بود
وقتی رسیدین رفتین به خونه جدیدتون مه یه ویلای بزرگ 3 طبقه بود
قرار بود هفته بعد به یه مدرسه برین
هفته ی بعدددد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از زبان شما یعنی هیکاری "
"خب بریم ببینیم مدرسه چطوره دلم برای دوستم میکاسا تنگ میشه هیی چه میشه کرد دیگه ـــ.....
همینطور راه میرفتین خوردین به یه نفر
" هوووییی چه خبرته میمون
تهیونگ ☆
☆بده ها اینجوری حرف نزن
" چی عهههه تهیونگگگ تویی
☆ ام اره خودمم مگر اینکه یه نفر دیگه هم باشه 😅
"صحیح 😶
اعا راستی من فنتم تازه به این مدرسه اومدم 🥳❤
اهاخب بیا بریم ☆
" باشه بریم کلاس
وقتی رسیدین دیدن کلاستون یکیه و میز سمت چپیتون مال تهیونگ
شما ذوق کرده بودینننن
وقتی می خواستین برین خونه
یه نفر عمدی خودشو کبوند بهتون
شما زمین خوردین
"چه خبرته؟ ایی پام جلو چشتو ببین
اون اومدو یقتونو گرفت و گفت. چی گفتی جغله
" ولی کنننن
☆ هوی هوی داری چی کار می کنی
بله بله تهیونگ مثل قهرمانا واری میشه و دک و دهنشو...... میاره پا. ی. ن.
و همتون میرین دفتر
" همش تقصیر این بود همذی به من ضربه زد افتادم زمین تهیونگ کمکم کرد
☆ اقای مدیر من معزرت میخام ولی هیکارو درست میگفت
مدیر. خب اشکال نداره این دفعه رو گذشت میکنه دیگه تکرار نشه
همه باهم چشمم
وقتی رسیدین خونه خسته و کوفته روی تخت دراز کشیدین
" هوفففف خسته شدممممم
مادرتون ـ دخترم بیا نهار
" باشه باشه
ـ میگم بیا نهار
" الان میاممم
ــ میگم بیااااااااااا یه ساعت گذشت بیاااا
" ای بابا اومدم هنوز یه دیقه نگذشتهه اهه
ـ بیااااااا
" پیتصتدسخی تاسعبخکغبخمبهغحهغحبغج فک چغبگعغخ
اومدم اههه
خب بچهها این از پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه دیگه میخواین داستان کدم اعضا رو بزارم بگینننن
پدرتون یه ادم پولدار بود
وقتی رسیدین رفتین به خونه جدیدتون مه یه ویلای بزرگ 3 طبقه بود
قرار بود هفته بعد به یه مدرسه برین
هفته ی بعدددد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از زبان شما یعنی هیکاری "
"خب بریم ببینیم مدرسه چطوره دلم برای دوستم میکاسا تنگ میشه هیی چه میشه کرد دیگه ـــ.....
همینطور راه میرفتین خوردین به یه نفر
" هوووییی چه خبرته میمون
تهیونگ ☆
☆بده ها اینجوری حرف نزن
" چی عهههه تهیونگگگ تویی
☆ ام اره خودمم مگر اینکه یه نفر دیگه هم باشه 😅
"صحیح 😶
اعا راستی من فنتم تازه به این مدرسه اومدم 🥳❤
اهاخب بیا بریم ☆
" باشه بریم کلاس
وقتی رسیدین دیدن کلاستون یکیه و میز سمت چپیتون مال تهیونگ
شما ذوق کرده بودینننن
وقتی می خواستین برین خونه
یه نفر عمدی خودشو کبوند بهتون
شما زمین خوردین
"چه خبرته؟ ایی پام جلو چشتو ببین
اون اومدو یقتونو گرفت و گفت. چی گفتی جغله
" ولی کنننن
☆ هوی هوی داری چی کار می کنی
بله بله تهیونگ مثل قهرمانا واری میشه و دک و دهنشو...... میاره پا. ی. ن.
و همتون میرین دفتر
" همش تقصیر این بود همذی به من ضربه زد افتادم زمین تهیونگ کمکم کرد
☆ اقای مدیر من معزرت میخام ولی هیکارو درست میگفت
مدیر. خب اشکال نداره این دفعه رو گذشت میکنه دیگه تکرار نشه
همه باهم چشمم
وقتی رسیدین خونه خسته و کوفته روی تخت دراز کشیدین
" هوفففف خسته شدممممم
مادرتون ـ دخترم بیا نهار
" باشه باشه
ـ میگم بیا نهار
" الان میاممم
ــ میگم بیااااااااااا یه ساعت گذشت بیاااا
" ای بابا اومدم هنوز یه دیقه نگذشتهه اهه
ـ بیااااااا
" پیتصتدسخی تاسعبخکغبخمبهغحهغحبغج فک چغبگعغخ
اومدم اههه
خب بچهها این از پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه دیگه میخواین داستان کدم اعضا رو بزارم بگینننن
۲.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.