فرشته من. part 28
ا.ت گف گشنمه و دیدم که منم گشنم بود پس رفتیم و کارای لازم و کردیمو رفتیم رامیون درس کردیمو خوردیم.
بعد اون چون هر دوتامون روز طولانی داشتیم رفتیم که بخوابیم.
اون شب بهترین خواب کل عمرمو داشتم.
فردا
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدمو دیدم کوک خیلی کیوت مث بانی خودشو تو بغلم کوچولو کرده منم اروم از بغلم دراموردمش تا گوشیمو چک کنم ببینم ساعت چنده.
ساعت 12ظهر بوذ و از اونجایی که هیچکدوممون کار خاصی نداشتیم تصمیم گرفتیم یه روز کامل رو با هم بگذرونیم.
از خواب بیدارش کردمو رفتیم غذا خوردیمو بعدش باهم نشستیم فیلم دیدیم.
داشتیم از فیلم دیدن لذت میبردیم که بابام به گوشیم زنگ زد
مکالمه پ.ت و ا.ت
ا.ت:الو سلام بابا جونم
پ.ت:سلام قندو عسل بابا
ا.ت:باباااا من دیگه بچه نیستم چرا اینجوری صدام میزنی؟
پ.ت:منظورت چیه تو عشق شوهرتی نفسشی وجودشی تمام هستیشی ولی تا ابد قندو عسل منی فهمیدی
ا.ت:خیلی خب باشه بابا توهم تا ابد بابا جون خودمی😉
پ.ت:😄....عااامم..راستی عزیزم امشب تو و کوک بیاین خونمون ما میخوایم درباره یه موضوع مهم باهاتون حرف بزنیم.
ا.ت:اها باشه ساعت چند بیایم؟
پ.ت:ساعت 8
ا.ت:متوجه شدم خب من دیگه برم ادامه فیلممو ببینم
پ.ت:اهوم اوکی قندو عسل بابایی امیدوارم کنار شوهرت بهت خوش بگذره😊
ا.ت:کنار شوهرم موندن خیلی عالیه حالم از همیشه بهتره خب دیگه من برم دوست دارم بای(لحن تند)
کوک:🤩🤩🤩🤩
ا.ت:واییییی خدا ترسیدم چته انقد ذوق میکنی
کوک:🤩🤩🤩واسه حرفت
ا.ت:خب مگه دروغ گفتم
کوک:🤩🤩🤩
ا.ت:خیلی خب بسه اون قیافرو بهم نشون نده😄
کوک:🤩....عاااا اها باشه این خوبه😊
ا.ت:اره عالیه
شب
ساعت 8
رسیده بودیم دم در خونه مامان بابام در زدیمو اونا بابام برام درو باز کرد.
داشتیم وارد خونه میشدیم که یهو...
بعد اون چون هر دوتامون روز طولانی داشتیم رفتیم که بخوابیم.
اون شب بهترین خواب کل عمرمو داشتم.
فردا
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدمو دیدم کوک خیلی کیوت مث بانی خودشو تو بغلم کوچولو کرده منم اروم از بغلم دراموردمش تا گوشیمو چک کنم ببینم ساعت چنده.
ساعت 12ظهر بوذ و از اونجایی که هیچکدوممون کار خاصی نداشتیم تصمیم گرفتیم یه روز کامل رو با هم بگذرونیم.
از خواب بیدارش کردمو رفتیم غذا خوردیمو بعدش باهم نشستیم فیلم دیدیم.
داشتیم از فیلم دیدن لذت میبردیم که بابام به گوشیم زنگ زد
مکالمه پ.ت و ا.ت
ا.ت:الو سلام بابا جونم
پ.ت:سلام قندو عسل بابا
ا.ت:باباااا من دیگه بچه نیستم چرا اینجوری صدام میزنی؟
پ.ت:منظورت چیه تو عشق شوهرتی نفسشی وجودشی تمام هستیشی ولی تا ابد قندو عسل منی فهمیدی
ا.ت:خیلی خب باشه بابا توهم تا ابد بابا جون خودمی😉
پ.ت:😄....عااامم..راستی عزیزم امشب تو و کوک بیاین خونمون ما میخوایم درباره یه موضوع مهم باهاتون حرف بزنیم.
ا.ت:اها باشه ساعت چند بیایم؟
پ.ت:ساعت 8
ا.ت:متوجه شدم خب من دیگه برم ادامه فیلممو ببینم
پ.ت:اهوم اوکی قندو عسل بابایی امیدوارم کنار شوهرت بهت خوش بگذره😊
ا.ت:کنار شوهرم موندن خیلی عالیه حالم از همیشه بهتره خب دیگه من برم دوست دارم بای(لحن تند)
کوک:🤩🤩🤩🤩
ا.ت:واییییی خدا ترسیدم چته انقد ذوق میکنی
کوک:🤩🤩🤩واسه حرفت
ا.ت:خب مگه دروغ گفتم
کوک:🤩🤩🤩
ا.ت:خیلی خب بسه اون قیافرو بهم نشون نده😄
کوک:🤩....عاااا اها باشه این خوبه😊
ا.ت:اره عالیه
شب
ساعت 8
رسیده بودیم دم در خونه مامان بابام در زدیمو اونا بابام برام درو باز کرد.
داشتیم وارد خونه میشدیم که یهو...
۶.۲k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.