از زبون کاتسومی
از زبون کاتسومی
دیگه حرف نزدیم
تا رسیدیم خونه
من فکر میکنم عاشق ته شدم
نمیتونم ببینم یکی دیگه منو بوسیده ولی اون نه
اما نمیشه
من نمیخوام. ام از دستش بدم
اگر ببوسمش دیگه نمیبینمش
تو همین فکرا بود که خاله صدا زد بیاین ناهار
خب امروز زود تعطیل شده بودن برا همین ناهار و خونه خوردن
که یهو یکی زنگ زد
خاله ی ته ودختر حالش بودن
دختر خالش خیلی خوشگل بود
ته خوشحال شد
درو باز کرد و به محظه این که اومدن تو
دختر حالشو بغل کرد
بهشون سلام کردم
دختره با همه بد بود اما به ته خوب
و ته هیچ کسو به جز اون نمیدید
این باعث میشد بیشتر تهت فشار باشم
تا شب تنها تو اتاق مهمان بودم و ته و اون دختره که اسمش نابورا بود تو اتاق ته پی اس 𝟻بازی میکردن
دیگه حرف نزدیم
تا رسیدیم خونه
من فکر میکنم عاشق ته شدم
نمیتونم ببینم یکی دیگه منو بوسیده ولی اون نه
اما نمیشه
من نمیخوام. ام از دستش بدم
اگر ببوسمش دیگه نمیبینمش
تو همین فکرا بود که خاله صدا زد بیاین ناهار
خب امروز زود تعطیل شده بودن برا همین ناهار و خونه خوردن
که یهو یکی زنگ زد
خاله ی ته ودختر حالش بودن
دختر خالش خیلی خوشگل بود
ته خوشحال شد
درو باز کرد و به محظه این که اومدن تو
دختر حالشو بغل کرد
بهشون سلام کردم
دختره با همه بد بود اما به ته خوب
و ته هیچ کسو به جز اون نمیدید
این باعث میشد بیشتر تهت فشار باشم
تا شب تنها تو اتاق مهمان بودم و ته و اون دختره که اسمش نابورا بود تو اتاق ته پی اس 𝟻بازی میکردن
۲.۳k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.