پارت ۱۴
پارت ۱۴
آخرین بغل.....:)
(از ماشین پیاده شدم به سمت در حرکت کردم )
رسیدم خانم کیم سریع آمد سمتم
خانم کیم:خوش آمدید خانم بفرمایید
وونهی :مرسی
ویو وونهی: رفتم تو دفترم کتمو در اوردم
رفتم جلوی آینه به خودم یه نگاهی انداختم و مثل همیشه گفتم من میتونم
رفتم پشت میزم نشستم
تق تق
وونهی:بفرمایید
خانم کیم: ببخشید خانم لی میشه برنامتون و بگم؟!
وونهی:بگو
خانم کیم:
ساعت ۱۰ : کیم لوران هستن که دختر بچس که بهشون تجاوز شده
ساعت ۱۲:پارک جیهیوک هستن که شکست عشقی خوردن
بقیشو بعد بعد دوتا نریض بهتون میگم که فکرتون مشغول نشه
وونهی: اکی ممنونم
ساعت ۱۱ :۳۰ یه ۳۰ منتظر موندم تا ۱۲
صدای تق تق شنیدم
وونهی:بفرماید
خانم کیم:ببخشید خانم خانم کیم بورام آمدن بیان تو؟!
وونهی: عا حتما بگید بیاد
بورام:سل..ام ...سلام
وونهی:سلام قشنگم بیا بشین:)
بورام :چ...شم
وونهی:چرا استرس داری ، چرا میترسی؟!
بورام :.....
وونهی:اشکال ندارع میخوای درباره موضوعی که اتفاق افتاده حرف بزنیم؟!
بورام:نمی.دونم
وونهی:پ بیا هروقت حالت بد شد بگو دیگه ادامه ندیم باشه ؟!
بورام:اوهوم...
بورام:من هر دفعه با راننده شخصیمون میرفتم
همیشه باهام خوب بود
یبار از مدرسه آمدم هیچ کدوم از عضو خانوادم نبود
رفتم تو اتاقم که لباسمو عوض کنم
که صدای در شنیدن فک کردم خدمتکاران یه خانوادم
هیچ واکنشی نشون ندادم ولی
آخرین بغل.....:)
(از ماشین پیاده شدم به سمت در حرکت کردم )
رسیدم خانم کیم سریع آمد سمتم
خانم کیم:خوش آمدید خانم بفرمایید
وونهی :مرسی
ویو وونهی: رفتم تو دفترم کتمو در اوردم
رفتم جلوی آینه به خودم یه نگاهی انداختم و مثل همیشه گفتم من میتونم
رفتم پشت میزم نشستم
تق تق
وونهی:بفرمایید
خانم کیم: ببخشید خانم لی میشه برنامتون و بگم؟!
وونهی:بگو
خانم کیم:
ساعت ۱۰ : کیم لوران هستن که دختر بچس که بهشون تجاوز شده
ساعت ۱۲:پارک جیهیوک هستن که شکست عشقی خوردن
بقیشو بعد بعد دوتا نریض بهتون میگم که فکرتون مشغول نشه
وونهی: اکی ممنونم
ساعت ۱۱ :۳۰ یه ۳۰ منتظر موندم تا ۱۲
صدای تق تق شنیدم
وونهی:بفرماید
خانم کیم:ببخشید خانم خانم کیم بورام آمدن بیان تو؟!
وونهی: عا حتما بگید بیاد
بورام:سل..ام ...سلام
وونهی:سلام قشنگم بیا بشین:)
بورام :چ...شم
وونهی:چرا استرس داری ، چرا میترسی؟!
بورام :.....
وونهی:اشکال ندارع میخوای درباره موضوعی که اتفاق افتاده حرف بزنیم؟!
بورام:نمی.دونم
وونهی:پ بیا هروقت حالت بد شد بگو دیگه ادامه ندیم باشه ؟!
بورام:اوهوم...
بورام:من هر دفعه با راننده شخصیمون میرفتم
همیشه باهام خوب بود
یبار از مدرسه آمدم هیچ کدوم از عضو خانوادم نبود
رفتم تو اتاقم که لباسمو عوض کنم
که صدای در شنیدن فک کردم خدمتکاران یه خانوادم
هیچ واکنشی نشون ندادم ولی
۱.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.