فیک کوکی پارت سی
که میاد و روی لبات رو بوس میکنه و میگه :ممنون و دوباره لبات رو بوس میکنه این دفعه طولانی تر بعد چند دقیقه از هم جدا میشین و میرین تو اتاق که بخوابین مسواکت رو میزنی لباس خوابت رو میپوشی و میری بغل سوجون می خوابی جونکوک هم میاد و اون طرف سوجون می خوام
یک ماه بعد
بابات: ببخشید ا/ت مزاحمت شدیم تو: چه مزاحمتی باباجونم من از خدامه داداش کوچولوم رو نگه دارم بابات : جونکوک جان از تو هم ممنون دیگه میرم که به کار هایه زن و شوهریتون برسین جونکوک : پدرجون سوجون جون مثل داداش خودم میمونه بابات : ممنونم از هر دو تا تون میاد و کوک رو بغل میکنه و روی لب هایه تو یه بوس میزاره که شاخ در میاری فقط جیمین و جونکوک این کار رو با تو میکردن بابا: خب حالا انرژی گرفتم الان که من میرم ا/ت اتفاق های خوبی میوفتع تو : بابا بابات سوجون رو بغل میکنه و میره کوک : خب ا/ت خانم شبه و سوجون هم رفته الان وقتشه تو : کوک نه الان وقتش نیست کوک: نخیر الان وقتشه خیلی ترسیده بود هی کوک داشت میومد نزدیک تو میرفتی دیگه چسبیده بودی به دیوار کوک اومد به قسمت خصوصیت دست بزاره که زدی زیره گریه کوک:ا/ت چرا گریه میکنی بس کن من شوهرتم می تونم به تموم اعضای بدنت دست بزارم تو: اما من نمی خوام این کار رو کنی کوک: میاد عقب و میگه حالا که دوست نداری میرم با یه زنی میکنم که اصلا نمی شناسمش اینجوری بهتره نه فکر کنم اون باید برا من بچه بیاره تو: کوک اما کوک: ساکت شو نمی خوام صدات رو بشنوم تو اصلا به من اهمیت نمیدی تواصلا نیاز های من رو بر طرف نمیکنی شبا کم پیش میاد لخت کامل بیای بغلم بخوابی لبات روکم میزاری ببوسم دیگه دارم واقعا خسته میشم تو : داری خسته میشی پس بیا این رابطه رو تموم کنیم کوک: با کمال میل من از خدامه و رفت بیرون از اتاق وقتی صدای در خونه رو شنیدی فهمیدی رفته بیرون تو: نه من نمی خوام کوک رو لز دست بدم من اون رو دوست دارم نمی تونم تموم کنم هق هق
چند ساعتی هست که کوک از خونه رفته بیرون زنگ بهش نزدی چون نمی خواستی فکر کنه کم اوردی چون یکم حالت خوب نیست رفتی و شیشه الکل رو بردشاتی اون ۸۹درصد بود تو هم زود مست میشودی هم معدهیه حساسی داشتی باز کردی درش رو و از سرش خوردی بعد چند دقیقه که تموم شد نگاهی به شیشه های الکل کردی بیشتری ۶ شیشه خورده بودی معدت و گلوت میسوخت داشتی میرفتی تو اتاقت اما اصلا نمی تونستی راه بری تو راه بودی که پات گرفته به میز و بعد افتادی واقعا می خوایسی بالا بیاری سعی کردی پاشی وقتی پاشدی باصدا بدی رو زمین فرود اومدو گلدونه شیشه روی میز هم شکست و بعد با صدای یه نفر که داشت صدات میزد و به در میکوبید خوابیدی
بعد چند دقیقه که ...............................................
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #جذاب #جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #شیک #زیبا #بینظیر #هنری #BEAUTIFUL_NICE #CLIP_VIDEO
یک ماه بعد
بابات: ببخشید ا/ت مزاحمت شدیم تو: چه مزاحمتی باباجونم من از خدامه داداش کوچولوم رو نگه دارم بابات : جونکوک جان از تو هم ممنون دیگه میرم که به کار هایه زن و شوهریتون برسین جونکوک : پدرجون سوجون جون مثل داداش خودم میمونه بابات : ممنونم از هر دو تا تون میاد و کوک رو بغل میکنه و روی لب هایه تو یه بوس میزاره که شاخ در میاری فقط جیمین و جونکوک این کار رو با تو میکردن بابا: خب حالا انرژی گرفتم الان که من میرم ا/ت اتفاق های خوبی میوفتع تو : بابا بابات سوجون رو بغل میکنه و میره کوک : خب ا/ت خانم شبه و سوجون هم رفته الان وقتشه تو : کوک نه الان وقتش نیست کوک: نخیر الان وقتشه خیلی ترسیده بود هی کوک داشت میومد نزدیک تو میرفتی دیگه چسبیده بودی به دیوار کوک اومد به قسمت خصوصیت دست بزاره که زدی زیره گریه کوک:ا/ت چرا گریه میکنی بس کن من شوهرتم می تونم به تموم اعضای بدنت دست بزارم تو: اما من نمی خوام این کار رو کنی کوک: میاد عقب و میگه حالا که دوست نداری میرم با یه زنی میکنم که اصلا نمی شناسمش اینجوری بهتره نه فکر کنم اون باید برا من بچه بیاره تو: کوک اما کوک: ساکت شو نمی خوام صدات رو بشنوم تو اصلا به من اهمیت نمیدی تواصلا نیاز های من رو بر طرف نمیکنی شبا کم پیش میاد لخت کامل بیای بغلم بخوابی لبات روکم میزاری ببوسم دیگه دارم واقعا خسته میشم تو : داری خسته میشی پس بیا این رابطه رو تموم کنیم کوک: با کمال میل من از خدامه و رفت بیرون از اتاق وقتی صدای در خونه رو شنیدی فهمیدی رفته بیرون تو: نه من نمی خوام کوک رو لز دست بدم من اون رو دوست دارم نمی تونم تموم کنم هق هق
چند ساعتی هست که کوک از خونه رفته بیرون زنگ بهش نزدی چون نمی خواستی فکر کنه کم اوردی چون یکم حالت خوب نیست رفتی و شیشه الکل رو بردشاتی اون ۸۹درصد بود تو هم زود مست میشودی هم معدهیه حساسی داشتی باز کردی درش رو و از سرش خوردی بعد چند دقیقه که تموم شد نگاهی به شیشه های الکل کردی بیشتری ۶ شیشه خورده بودی معدت و گلوت میسوخت داشتی میرفتی تو اتاقت اما اصلا نمی تونستی راه بری تو راه بودی که پات گرفته به میز و بعد افتادی واقعا می خوایسی بالا بیاری سعی کردی پاشی وقتی پاشدی باصدا بدی رو زمین فرود اومدو گلدونه شیشه روی میز هم شکست و بعد با صدای یه نفر که داشت صدات میزد و به در میکوبید خوابیدی
بعد چند دقیقه که ...............................................
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #جذاب #جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #شیک #زیبا #بینظیر #هنری #BEAUTIFUL_NICE #CLIP_VIDEO
۷۶.۱k
۱۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.