نمی دانم کجایی،
نمیدانم کجایی، اما هر روز برایت گل میچینم.
اگر بودی، مردانگیها، بوی تعفن نمیگرفت و دستهای سیاه تفرقه، کشورهای مسلماننشین را نمیبلعید. ما در تنهایی خویش، غرق میشویم و آوازهای ابوجهلها را صیقل میدهیم. ما از تو دور افتادیم.
هنوز بوی در نیمسوخته را از کوچه های تنگ مدینه میشنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.
هنوز کلمات و آیینهای زندگی تو زندهاند. اگر سیره تو فراگیر شود، دوباره عطر امامت، مشام روزهای تنها مانده ما را خواهد آکند.
کاش به ما یادآوری میکردی شیوه پیروان حقیقی را! کاش ما از این خواب زمستانی برخیزیم!
رِیحانَـةُ الحُسَین
اگر بودی، مردانگیها، بوی تعفن نمیگرفت و دستهای سیاه تفرقه، کشورهای مسلماننشین را نمیبلعید. ما در تنهایی خویش، غرق میشویم و آوازهای ابوجهلها را صیقل میدهیم. ما از تو دور افتادیم.
هنوز بوی در نیمسوخته را از کوچه های تنگ مدینه میشنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.
هنوز کلمات و آیینهای زندگی تو زندهاند. اگر سیره تو فراگیر شود، دوباره عطر امامت، مشام روزهای تنها مانده ما را خواهد آکند.
کاش به ما یادآوری میکردی شیوه پیروان حقیقی را! کاش ما از این خواب زمستانی برخیزیم!
رِیحانَـةُ الحُسَین
۸۴۸
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.