part 2
عروسی تموم شده بود و هنوز نتونسته بود فلیکس رو پیدا کنه.
نگران و ترسیده بود و که موهای سفیدی توجهش رو جلب کرد.
جلوتر که رفت فلیکس رو دید که روی تاب نشسته بود و با تلفنش صحبت میکرد.
نفس عمیقی کشید و روی تاب نشست و به حرفاش گوش کرد.
-جدی میگی؟ حتی نمیتونی حدس بزنی چقدر خوشحالم.
چه موضوعی باعث شده بود که انقدر خوشحال باشه؟
-کی بنگچان؟ اره هیونگم اینجاست، نه بابا هنوز نرفته
بنگچان؟ پس به چان هم مربوطه
-اوه هیونجین، میدونی، به نظرم زود قضاوتش کردم به هر حال الان دیگه باهمیم.
دیگه داشت گیج و سردرگم میشد. چه موضوعی بود که انقدر خوشحالش کرده بود و به بنگچان و خودش هم مربوط بود؟
-خیلی چیزا هست که باید برات تعریف کنم حتی باید چند نفر هم باهات آشنا کنم، باشه میبینمت
تماس رو قطع کرد و گوشی رو توی جیبش گذاشت، به هیونجین که به نقطه ی نامعلومی خیره شده بود نگاه کرد. معلوم بود به موضوع مهمی فکر میکنه
-به چی فکر میکنی؟
-هیچی، بیا بریم داخل هوا سرده مریض میشی
#استری_کیدز
نگران و ترسیده بود و که موهای سفیدی توجهش رو جلب کرد.
جلوتر که رفت فلیکس رو دید که روی تاب نشسته بود و با تلفنش صحبت میکرد.
نفس عمیقی کشید و روی تاب نشست و به حرفاش گوش کرد.
-جدی میگی؟ حتی نمیتونی حدس بزنی چقدر خوشحالم.
چه موضوعی باعث شده بود که انقدر خوشحال باشه؟
-کی بنگچان؟ اره هیونگم اینجاست، نه بابا هنوز نرفته
بنگچان؟ پس به چان هم مربوطه
-اوه هیونجین، میدونی، به نظرم زود قضاوتش کردم به هر حال الان دیگه باهمیم.
دیگه داشت گیج و سردرگم میشد. چه موضوعی بود که انقدر خوشحالش کرده بود و به بنگچان و خودش هم مربوط بود؟
-خیلی چیزا هست که باید برات تعریف کنم حتی باید چند نفر هم باهات آشنا کنم، باشه میبینمت
تماس رو قطع کرد و گوشی رو توی جیبش گذاشت، به هیونجین که به نقطه ی نامعلومی خیره شده بود نگاه کرد. معلوم بود به موضوع مهمی فکر میکنه
-به چی فکر میکنی؟
-هیچی، بیا بریم داخل هوا سرده مریض میشی
#استری_کیدز
۱.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.