مافیای من 💜🍷
پارت ۱۵
جیمین لبش رو نزدیک ات کرد ولی لب ش رو نزاشت و ات چشماش بیته بود
جیمین : خندید
جیمین رفت اون ور
جیمین : مگه میشه من بدون بیبی م برم پارتی
ات : یعنی میزاری منم بیام
جیمین : اهوم
ات : میسی
خوابیدن
صبح
ات ویو
بیدار شدم دیدم جیمین نیس حتما رفته شرکت
ات بلند شد رفت پایین صبحانه خورد رفت بالا
که یهو ایو زنگ زد
ایو : الوووووو اتتتتتتتتت دیروز چی شد جیمین چی کارت کرد
ات : یااا من باید از تو بپرسم
ایو : چیو
ات : شنیدم مخ تهیونگ رو زدی ( غلط کرده 😐💔
ایو : واقعا
ات : اره
ایو تمام ماجرا رو تعریف کرد ات هم تعریف کرد
ات : راستی چند روز دیگه تولد ته هس
ایو : ارع می دونم
ات : از کجا
ایو : اون شمارش رو داد امروز صبح داشتم باهاش حرف می زدم گفت که بیام
ات : اوه اوه عجب
ایو : اره بابام ما این کاره ایم
خلاصه چند روز گذشت تا اینکه روز تولد ته صبح
ات ویو : از خواب بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم رو کانپه نشستم فیلم دیدم که یک صدای امد
اجوما : سلام ارباب
جیمین : ات کجاس
اجوما : تو حال
ات : سلام ددی جونم
جیمین : سلام خوشگلم خوبی
ات : میسی تو خوبی
جیمین : اهوم حاضر شو بریم بیرون
ات : واسه چی
جیمین : مگه نمی دونی امروز تولد ته هس بریم لباس بخریم بعدش کادو
ات : اها اوک
خلاصه رفتن خریدن بعدش جیمین و ات رفتن خانه حاضر شدن رفتن ایو رو برداشتن رفتن تولد ( عکس لباس ها رو میزارم )
تولد نبود پارتی بود
جیمین و ات و ایو رفتن اونجا داشتن همه می رقصیدن
جیمین : بیبی من میرم پیش ته و دوستام
ات : اهوم
بعد چند دقیقه
که یهو یک پسری امد سمتم
پسره : افتخار میدید بیبی من
ات : بله حتما ( برای حرص دادن به جیمین اخه یکی نیس به ات بگه اگر این کارو کنی بلایی سرت میاد ) پسره خوشگل بو با موهای یخی
ات و پسره رفتن وسط رقصیدن که یهو جیمین دید
ات بعد از اینکه رقصید رفت نشست
جیمین رفت کنارش
جیمین : می بینم با بعضی ها گرم گرفتی
ات : یا ددی کی گرم گرفتم
جیمین : وایسا بریم خانه میگم
ات : جیمینااااا ما فقط رقصیدیم
جیمین : بله خیلی معلوم بود
ات : جیمین حساس نباش دا
جیمین می خواست چیزی بگه که کوک و دوس دخترش امد
کوک : اوه دو مرغ عشق چه طورید
لیا : سلام بچه ها
ات : سلام
ات : چرا دیر کردی لیا
ات دست لیا رو گرفت کشید اون ور
کوک : جیمین چه طوری همه چی روبه راههه
جیمین : نه
کوک : چرا
جیمین : ات خیلی بهم حرص میده
کوک : باز چه تون شده
جیمین : ندیدی که با یک پسره گرم گرفته بود حتی دقصیدن
کوک : اون وقت باید میزدی پسره رو له می کردی
جیمین : نخواستم تولد ته رو خراب کنم
کوک : بابام این دخترا چه شونه لیا هم بعضی وقتا خیلی بهم حرص میده
جیمین : ما مثلا مافیا هستیم اونا باید از ما بترسن
ته امد
ته : بچه ها چی شده
کوک : اوه ته خان می بینم شما هم از سینگلی در تمدین
ته خندید
بریم سمت دخترا
ات : وای لیا چیکار کنم یک پسره بهم درخواسن داد منم می خواستم به جیمین حرص بدم رقصیدم الانم می تریم
ایو : هی من موندم اگر می دونستی می کشتت چرا بلند شدی رقصیدی
لیا : بابام نترس من خودم جلوی کوک چند بار کردم تا حرصش رو در بیارم نگران نبا ش
با هم حرف زدن گرم گرفته بودن که یهو جیمین اند
جیمین پشت مبل رفت و ارن در گوش ات گفت
جیمین : بیا کارت دارم
ات بلند شد و دنبال جیمین رفت
ات : اهوم می شنوم
جیمین : توصیح زود
ات ؛ بابت
جیمین : ات نزار صدام بره بالا چرا با اون پسره رقصیدی
ات : جیمینا تو هم ول کن دا
ات رفت از اتاق بیرون
جیگین : ات پشیمون میشی
ات رفت پیش دخترا داشتن حرف می زدن که یهو جیمین روودید چمد تا دختر کنارش داشت با اونا حرف می زد
لیا : اوه اوه ات اونجا رو
ات : خودم می بینم
ایو : فکر کنم می خواد تلافی کنه
که یهو دختره از جاش بلند شد و روی پاهای جیمین نشست و جیمین تعجب کرد که یه ات بلند شد و رفت سمت دختره رفت و یک سیلی محکم بهش زد
ات : نمی بینی دوس دختر داره
دختره : تو چه طور جرعت کردی منو بزنی
ات دوباره سیلی زد
ات : تو به چه جرعتی رو پا های دوس پسر من میشنی ( اوخ اوخ چه دعوای بشه
دختره : دوس پسر
دختره خواست به ات سیلی بزنه که جیمین دستش رو نگه داشت
جیمین : انگار نمی دونی داری به کی سیلی می زنی
دختره : ددی ندیدی این سیلی زد بهم منم می خوام تلافی کنم
جیمین : ولی این دوس دختره منه حق نداری دست بهش بزنی
دختره دستش و کشید و رفت
ات : تو چه طور تو نستی
جیمین : تو چه طور تونستی
ات : تو خیلی پست هستی
جیمین : خودت شروع کردی
خب خب با خماری تنهاتون میزارم خوشگلا
شرایط
لایک ۲۰ ♥️
کامنت ۲۰
جیمین لبش رو نزدیک ات کرد ولی لب ش رو نزاشت و ات چشماش بیته بود
جیمین : خندید
جیمین رفت اون ور
جیمین : مگه میشه من بدون بیبی م برم پارتی
ات : یعنی میزاری منم بیام
جیمین : اهوم
ات : میسی
خوابیدن
صبح
ات ویو
بیدار شدم دیدم جیمین نیس حتما رفته شرکت
ات بلند شد رفت پایین صبحانه خورد رفت بالا
که یهو ایو زنگ زد
ایو : الوووووو اتتتتتتتتت دیروز چی شد جیمین چی کارت کرد
ات : یااا من باید از تو بپرسم
ایو : چیو
ات : شنیدم مخ تهیونگ رو زدی ( غلط کرده 😐💔
ایو : واقعا
ات : اره
ایو تمام ماجرا رو تعریف کرد ات هم تعریف کرد
ات : راستی چند روز دیگه تولد ته هس
ایو : ارع می دونم
ات : از کجا
ایو : اون شمارش رو داد امروز صبح داشتم باهاش حرف می زدم گفت که بیام
ات : اوه اوه عجب
ایو : اره بابام ما این کاره ایم
خلاصه چند روز گذشت تا اینکه روز تولد ته صبح
ات ویو : از خواب بیدار شدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم رو کانپه نشستم فیلم دیدم که یک صدای امد
اجوما : سلام ارباب
جیمین : ات کجاس
اجوما : تو حال
ات : سلام ددی جونم
جیمین : سلام خوشگلم خوبی
ات : میسی تو خوبی
جیمین : اهوم حاضر شو بریم بیرون
ات : واسه چی
جیمین : مگه نمی دونی امروز تولد ته هس بریم لباس بخریم بعدش کادو
ات : اها اوک
خلاصه رفتن خریدن بعدش جیمین و ات رفتن خانه حاضر شدن رفتن ایو رو برداشتن رفتن تولد ( عکس لباس ها رو میزارم )
تولد نبود پارتی بود
جیمین و ات و ایو رفتن اونجا داشتن همه می رقصیدن
جیمین : بیبی من میرم پیش ته و دوستام
ات : اهوم
بعد چند دقیقه
که یهو یک پسری امد سمتم
پسره : افتخار میدید بیبی من
ات : بله حتما ( برای حرص دادن به جیمین اخه یکی نیس به ات بگه اگر این کارو کنی بلایی سرت میاد ) پسره خوشگل بو با موهای یخی
ات و پسره رفتن وسط رقصیدن که یهو جیمین دید
ات بعد از اینکه رقصید رفت نشست
جیمین رفت کنارش
جیمین : می بینم با بعضی ها گرم گرفتی
ات : یا ددی کی گرم گرفتم
جیمین : وایسا بریم خانه میگم
ات : جیمینااااا ما فقط رقصیدیم
جیمین : بله خیلی معلوم بود
ات : جیمین حساس نباش دا
جیمین می خواست چیزی بگه که کوک و دوس دخترش امد
کوک : اوه دو مرغ عشق چه طورید
لیا : سلام بچه ها
ات : سلام
ات : چرا دیر کردی لیا
ات دست لیا رو گرفت کشید اون ور
کوک : جیمین چه طوری همه چی روبه راههه
جیمین : نه
کوک : چرا
جیمین : ات خیلی بهم حرص میده
کوک : باز چه تون شده
جیمین : ندیدی که با یک پسره گرم گرفته بود حتی دقصیدن
کوک : اون وقت باید میزدی پسره رو له می کردی
جیمین : نخواستم تولد ته رو خراب کنم
کوک : بابام این دخترا چه شونه لیا هم بعضی وقتا خیلی بهم حرص میده
جیمین : ما مثلا مافیا هستیم اونا باید از ما بترسن
ته امد
ته : بچه ها چی شده
کوک : اوه ته خان می بینم شما هم از سینگلی در تمدین
ته خندید
بریم سمت دخترا
ات : وای لیا چیکار کنم یک پسره بهم درخواسن داد منم می خواستم به جیمین حرص بدم رقصیدم الانم می تریم
ایو : هی من موندم اگر می دونستی می کشتت چرا بلند شدی رقصیدی
لیا : بابام نترس من خودم جلوی کوک چند بار کردم تا حرصش رو در بیارم نگران نبا ش
با هم حرف زدن گرم گرفته بودن که یهو جیمین اند
جیمین پشت مبل رفت و ارن در گوش ات گفت
جیمین : بیا کارت دارم
ات بلند شد و دنبال جیمین رفت
ات : اهوم می شنوم
جیمین : توصیح زود
ات ؛ بابت
جیمین : ات نزار صدام بره بالا چرا با اون پسره رقصیدی
ات : جیمینا تو هم ول کن دا
ات رفت از اتاق بیرون
جیگین : ات پشیمون میشی
ات رفت پیش دخترا داشتن حرف می زدن که یهو جیمین روودید چمد تا دختر کنارش داشت با اونا حرف می زد
لیا : اوه اوه ات اونجا رو
ات : خودم می بینم
ایو : فکر کنم می خواد تلافی کنه
که یهو دختره از جاش بلند شد و روی پاهای جیمین نشست و جیمین تعجب کرد که یه ات بلند شد و رفت سمت دختره رفت و یک سیلی محکم بهش زد
ات : نمی بینی دوس دختر داره
دختره : تو چه طور جرعت کردی منو بزنی
ات دوباره سیلی زد
ات : تو به چه جرعتی رو پا های دوس پسر من میشنی ( اوخ اوخ چه دعوای بشه
دختره : دوس پسر
دختره خواست به ات سیلی بزنه که جیمین دستش رو نگه داشت
جیمین : انگار نمی دونی داری به کی سیلی می زنی
دختره : ددی ندیدی این سیلی زد بهم منم می خوام تلافی کنم
جیمین : ولی این دوس دختره منه حق نداری دست بهش بزنی
دختره دستش و کشید و رفت
ات : تو چه طور تو نستی
جیمین : تو چه طور تونستی
ات : تو خیلی پست هستی
جیمین : خودت شروع کردی
خب خب با خماری تنهاتون میزارم خوشگلا
شرایط
لایک ۲۰ ♥️
کامنت ۲۰
۷۰.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.