سناریو:من میتونم دوست پسر بهتری باشم(توکیو ریونجرز)p1
سناریو:من میتونم دوست پسر بهتری باشم(توکیو ریونجرز)p1
Chiefview
شما با کازتورا داخل رابطه بودین اما در این میان کسی بود که شما رو برای خودش میخواست،وقتی که داشتین به خرید میرفتین شما رو به داخل یه کوچه کشید~ا/ت آروم باشه منم بیبی؛میخوام بهت یه پیشنهاد بدم.دوست دخترم شو!~در حالی که اون رو به یه عقب حول دادین لب زدین~خفه شو چطوری میتونی همچین چیزی رو بگی؟~خنده ای کرد~من میتونم کاری رو انجام که اون نمیتونه!~با خشم بهش نگاه کردی که ادامه داد~همچنین من کسی رو نکشتم.باور کن میتونم دوست پسر بهتری باشم!~میخواستی سرش داد بزنی که با گذاشتن لب هاش روی لب های تو خفه شدی.
Inui
شما همراه با کوکو به خونه اینویی رفته بودین؛وقتی که کوکو به اینویی اعتماد کرد و شما دو تا رو تنها گذاشت اینویی کنار شما نشست و چونه شما رو داخل دست های خودش گرفت~اوه چه حیف هانی دوست دختر کسی مثل کوکو شدی~با تعجب نگاهش کردی مگه کوکو چیکار کرده بود که اینطوری راجبش حرف میزد.~منظورت چیه~آهی کشید و قیافه مثلا ناراحتی به خودش گرفت در حالی که سعی داشت پوزخند خودش رو پنهان کنه؛~خب اون هنوز درگیر عشق قدیمی خودش آکانه ست~تو میدونستی آکانه کی بوده ولی اینکه کوکو هنوز درگیرش باشه رو نه!~ولی من قول میدم تا صبح بیدار نمونم و عکس های عشق قبلیم رو نگاه نکنم~خیلی غیر مستقیم گفته بود دوست دختر اون بشی.آهی کشیدی~باید فکر کنم~از شما دور شد و لبخند اطمینان بخشی به شما زد.
Chiefview
شما با کازتورا داخل رابطه بودین اما در این میان کسی بود که شما رو برای خودش میخواست،وقتی که داشتین به خرید میرفتین شما رو به داخل یه کوچه کشید~ا/ت آروم باشه منم بیبی؛میخوام بهت یه پیشنهاد بدم.دوست دخترم شو!~در حالی که اون رو به یه عقب حول دادین لب زدین~خفه شو چطوری میتونی همچین چیزی رو بگی؟~خنده ای کرد~من میتونم کاری رو انجام که اون نمیتونه!~با خشم بهش نگاه کردی که ادامه داد~همچنین من کسی رو نکشتم.باور کن میتونم دوست پسر بهتری باشم!~میخواستی سرش داد بزنی که با گذاشتن لب هاش روی لب های تو خفه شدی.
Inui
شما همراه با کوکو به خونه اینویی رفته بودین؛وقتی که کوکو به اینویی اعتماد کرد و شما دو تا رو تنها گذاشت اینویی کنار شما نشست و چونه شما رو داخل دست های خودش گرفت~اوه چه حیف هانی دوست دختر کسی مثل کوکو شدی~با تعجب نگاهش کردی مگه کوکو چیکار کرده بود که اینطوری راجبش حرف میزد.~منظورت چیه~آهی کشید و قیافه مثلا ناراحتی به خودش گرفت در حالی که سعی داشت پوزخند خودش رو پنهان کنه؛~خب اون هنوز درگیر عشق قدیمی خودش آکانه ست~تو میدونستی آکانه کی بوده ولی اینکه کوکو هنوز درگیرش باشه رو نه!~ولی من قول میدم تا صبح بیدار نمونم و عکس های عشق قبلیم رو نگاه نکنم~خیلی غیر مستقیم گفته بود دوست دختر اون بشی.آهی کشیدی~باید فکر کنم~از شما دور شد و لبخند اطمینان بخشی به شما زد.
۳۸.۶k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.