سناریو
وقتی باهات قهرن
نامجون
ا/ت:نامی...گلم...ماهم....بیا آشتی کنیم، ببخشید...باشه
نامجون بغلت میکنه و سرتو نوازش میکنه:بیبی من لجبازی کردم معذرت خواهی نکن
ات:اصلا تقصیر جفتمون بود باشه؟(کیوت)
نامجون:اوکی بیب(خنده)
جین
ات:اهههه جین بسه چقد قر میزنی
جین:ساکت میشه ولی معلومه ناراحت شد
ات:میری بغلش میکنی و لبشو بوس میکنی:ببخشید
جین:متقابلا بغلت میکنه:عاشقتم
یونگی
ات:یونگی...پیشی کیوتم....ددیم...چاگیا ببخشید غلط خوردم(نکته:بغلش کرده بودی و اینارو میگفتی)
یونگی:متقابلا بغلت میکنه و سرتو میبوسه:اوکی بیبی بخشیدمت
هوسوک
ات:هوپی...امید من...بمب انرژی من....من معذر..
نزاشت حرفتو ادامه بدی و بوست کرد
هوپی:اوکی بخشیدمت ولی تکرار نشه
ات:چشم(خیلی کیوت)
هوپی:ویششششش کیوت(خنده)
جیمین
رو مبل دراز کشیده بود و دستش رو روی سرش گزاشته بود
رفتی روش و بغلش کردی....تا خواستی حرفی بزنی محکم بغلت کرد
جیمین:تکرار نشه
ات:چشم..دوست دارم
جیمین:منم دوست دارم
تهیونگ
با یونتان سرگرم کردی خودتو ولی نمیتونستی...پاشدی و رفتی و از پشت بغلش کردی و گوشش رو بوس کردی(نکته:تو اتاق کارش بود و نشسته بود روی صندلی رو به روی میزش)
ات:ببخشید ته ته....من خیلی اشتباه کردم...معذرت میخوام
برگشت سمتت و دستاشو باز کرد تا بری بغلش
رفتی و رو پاهاش نشستی و محکم بغلش کردی
گردنتو بوس کرد
تهیونگ:دوست دارم بیبی
ات:منم دوست دارم
جونگ کوک
با بم بازی میکردی...خیلی شرمنده بودی ولی جرعتت رو جمع کردی و رفتی تو اتاقتون
رو تخت دراز کشیده بود و یه دستش رو رو سرش گزاشته بود
رفتی روش دراز کشیدی و بغلش کردی
ات:ببخشید کوکی...من..من فقط عصبی بودم
کوک آروم بغلت کرد و سرتو بوسید
کوک:اشکال نداره بیبی...منم عصبی باشم کارام دست خودم نیست
ات:خیلی دوست دارم
کوک:منم همینطور بانی کوچولوم
تاماممممممم
چطوره سناریو هام؟
بیشتر بنویسم؟
نامجون
ا/ت:نامی...گلم...ماهم....بیا آشتی کنیم، ببخشید...باشه
نامجون بغلت میکنه و سرتو نوازش میکنه:بیبی من لجبازی کردم معذرت خواهی نکن
ات:اصلا تقصیر جفتمون بود باشه؟(کیوت)
نامجون:اوکی بیب(خنده)
جین
ات:اهههه جین بسه چقد قر میزنی
جین:ساکت میشه ولی معلومه ناراحت شد
ات:میری بغلش میکنی و لبشو بوس میکنی:ببخشید
جین:متقابلا بغلت میکنه:عاشقتم
یونگی
ات:یونگی...پیشی کیوتم....ددیم...چاگیا ببخشید غلط خوردم(نکته:بغلش کرده بودی و اینارو میگفتی)
یونگی:متقابلا بغلت میکنه و سرتو میبوسه:اوکی بیبی بخشیدمت
هوسوک
ات:هوپی...امید من...بمب انرژی من....من معذر..
نزاشت حرفتو ادامه بدی و بوست کرد
هوپی:اوکی بخشیدمت ولی تکرار نشه
ات:چشم(خیلی کیوت)
هوپی:ویششششش کیوت(خنده)
جیمین
رو مبل دراز کشیده بود و دستش رو روی سرش گزاشته بود
رفتی روش و بغلش کردی....تا خواستی حرفی بزنی محکم بغلت کرد
جیمین:تکرار نشه
ات:چشم..دوست دارم
جیمین:منم دوست دارم
تهیونگ
با یونتان سرگرم کردی خودتو ولی نمیتونستی...پاشدی و رفتی و از پشت بغلش کردی و گوشش رو بوس کردی(نکته:تو اتاق کارش بود و نشسته بود روی صندلی رو به روی میزش)
ات:ببخشید ته ته....من خیلی اشتباه کردم...معذرت میخوام
برگشت سمتت و دستاشو باز کرد تا بری بغلش
رفتی و رو پاهاش نشستی و محکم بغلش کردی
گردنتو بوس کرد
تهیونگ:دوست دارم بیبی
ات:منم دوست دارم
جونگ کوک
با بم بازی میکردی...خیلی شرمنده بودی ولی جرعتت رو جمع کردی و رفتی تو اتاقتون
رو تخت دراز کشیده بود و یه دستش رو رو سرش گزاشته بود
رفتی روش دراز کشیدی و بغلش کردی
ات:ببخشید کوکی...من..من فقط عصبی بودم
کوک آروم بغلت کرد و سرتو بوسید
کوک:اشکال نداره بیبی...منم عصبی باشم کارام دست خودم نیست
ات:خیلی دوست دارم
کوک:منم همینطور بانی کوچولوم
تاماممممممم
چطوره سناریو هام؟
بیشتر بنویسم؟
۲۲.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.